بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
در طلب متانویا و مناجات با دِوا
- تعداد نظرات : 14
- ارسال شده در : ۱۳۹۷/۰۷/۱۲
- نمايش ها : 720
خدایا...
چقدر اسمهایت زیبا و پرمفهوماَند اما من، خیلی وقتها
ترجیح میدهم تو را خدا خطاب کنم!
ریشۀ کلمۀ خدا به زبان سانسکریت برمیگردد،
به آن لغت زیبا و مسحورکنندۀ «دِوا» به معنای «درخشان»!
(deva که همریشۀ دیو فارسی = div به معنای «درخشیدن» هست،
جالبه که دیئوس نیز از همین ریشه بوده! دیئوس = زئوس یونانی و ژوپیتر رومی)
پس ای دِوا، ای خدا، ای درخشان و ای منبع نور...
میدانی که سخت در جستوجوی آن درخت مقدس «بودی» هستم،
همان درختی که بودا در زیر آن به بودایی رسید!
(بودا یعنی روشن و بیدار)
تو خوب میدانی که چشمهای من مدتهاست که در یافتن و دیدن آن خورشید حقیقی هست!
(خورشید که ریشهاش به surya میرسد و بعدها تبدیل به هور، خور و خورشید شد.
نامهای دیگر خورشید: میترا، سوریه، ویشنو)
ای نور، ای روشنایی، ای بیداری...
مرا به مقام دریافت «متانویا» برسان!
(متانویا به معنای تغییر، تحول و دگرگونی در ذهن است! آبادی ذهن!
در فرهنگ یونان باستان این لغت به معنای تغییر و انقلاب اساسی و بنیادی در
ذهن و تفکر بوده! Mete به معنای والا، بالا و Noia از ریشۀ Nous به معنی ذهن!)
اما نه آن متانویایی که اکثریت از آن برداشت میکنند؛ بلکه
به معنای فراترش یعنی ودا = دانش حقیقی!
من خوب میدانم شمعم، شعلهام، نورم اما غرورهای کاذبم مرا به دود تبدیل ساخته
و توهم و تصور مینمایم که برترم!
دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست
جای چشم اَبرو نگیرد گر چه او بالاتر است
من خوب میدانم که قضاوتهایم مرا به پستی سوق داده!
«صامتا» عیب خودت را گو، نه عیب دگران
هر که عیب خود بگوید از همه بالاتر است
[این شعر از صامت بروجردی هست که به اشتباه
به سعدی یا صائب تبریزی وصل میکنند]
ای دِوا از تو ودا را میخواهم...
سوای این حس محدود و چنین عقل محصور، نیاز به عضو دیگر یا فهمی
غیر از این فهمها داریم که همانا «آتمن» است! (Atman)
و آتمن یا روح جهان نه با علم یافته میشود
و نه با هوش سرشار و نه با دانشی که از کتاب بهدست میآید...
خدایا مرا به خویشتنم بازگردان...
میگم امیراقا روی دیوارتون تاریخ ملاقات چند سال بعد رو نوشته بودین {39}
فکر کردیم مزدوج شدین و رفتین {trol37}
داشتیم دنبال کسی که استین بالا زده میگشتیم {37}
الهی به حق همین ساعت {trol10}مزدوج بشین و برید:d
اون استیای مقدس هم به ما قرض بدین {7}
خواهش
تاریخ رو که هر سال یادآوری میکنم
هنوز که زوده برام والا خخ
بار الها من به خيري كه تو نازل فرمائي محتاجم –
ما این سخنان گوهر بار داریم و هر لحظه میتونیم صداش کنیم اُس کریم را ;)
بله همین طوره
سپاس
میترایی؛ زرتشتی؛ بودایی
سپاس@};-
اوشو که اصلا!
ممنون از حضورتون
مرسی
خوشحالم
بزرگوارید
ممنون از حضورتون
تشکر
میگم امیراقا روی دیوارتون تاریخ ملاقات چند سال بعد رو نوشته بودین
فکر کردیم مزدوج شدین و رفتین
داشتیم دنبال کسی که استین بالا زده میگشتیم
الهی به حق همین ساعت مزدوج بشین و برید
اون استیای مقدس هم به ما قرض بدین
دیدم از اوشو گفتین
گفتم اوشو خودش را خدا میدونه
بر حسب کتابها و نوشته های خودِ اوشو گفتم
همونجور که خودتون گفتین مکتب اوشو
ینی برای خودش مکتبی داره مثل پیامبر که کتاب قرآن را
برای راهنمایی داشته و آیات از سمت خدا هست از خودش نیست
ولی وقتی میگیم مکتب ینی درسی که از ذهن خودش جوشیده و درس میده
شاید از سخنرانی هاش شاگرداش اینطور برداشت کرده باشن "ادعای خدایی منظورمه" چون خودش کتابی ننوشت و هرچی هست مکتوب سخنرانیاشه
اصلا به وجود چیزی به نام خدا باور نداشت که بخواد ادعای خدایی کنه یک عارف بود یعنی خودش با نیروی ذهن تلاش کرده بود و به یه سری شناخت ومعرفت رسیده بود
الان دقیق جزئیات تو ذهنم نیست اگر منظورتون اینه که از ذهن خودش میگفت پس این یعنی خودش رو خدا میدونست بله درست میفرمایید
ممنون
متن منو یاد مکتب اشو انداخت چون ترکیبی از عقاید میترا و بودا و زرتشت بود یا بهتر بگم بعضی کلمات ترکیب شدن در قالب کلی روح خدایی داشت
خلاصه نویسی کردم و اونو نوشتم
اگر منظورتون اینه که این متن یه نوع دعائه و اشو خودش خودشو خدا میدونست؛ به نظرم دعا تو ذهن ما با دعا تو آیین اونا متفاوته
ما وقتی داریم دعا میکنیم عجز خودمونو در برابر یه قدرت والاتر ابراز میکنیم
درحالیکه تو اون ایین بیشتر به نظر میرسه داره به بقیه میگه که یه سری مراحلی رو گذرونده و به این معارف دست پیدا کرده و حالا خودشو نه اینکه خدا بدونه اما بشر هم نمیدونه در واقع خیلی دوست داشت مرتبه ی بودا رو برای خودش دست و پا کنه...
اگر غیر از اینه خوشحال میشم منبعی رو معرفی کنید
منظورم این متن نبود
دیدم از اوشو گفتین
گفتم اوشو خودش را خدا میدونه
بر حسب کتابها و نوشته های خودِ اوشو گفتم
همونجور که خودتون گفتین مکتب اوشو
ینی برای خودش مکتبی داره مثل پیامبر که کتاب قرآن را
برای راهنمایی داشته و آیات از سمت خدا هست از خودش نیست
ولی وقتی میگیم مکتب ینی درسی که از ذهن خودش جوشیده و درس میده
یکم دقت کنید متوجه میشید
چیزی راجب این موضوع نگفتم
متن منو یاد مکتب اشو انداخت چون ترکیبی از عقاید میترا و بودا و زرتشت بود یا بهتر بگم بعضی کلمات ترکیب شدن در قالب کلی روح خدایی داشت
خلاصه نویسی کردم و اونو نوشتم
اگر منظورتون اینه که این متن یه نوع دعائه و اشو خودش خودشو خدا میدونست؛ به نظرم دعا تو ذهن ما با دعا تو آیین اونا متفاوته
ما وقتی داریم دعا میکنیم عجز خودمونو در برابر یه قدرت والاتر ابراز میکنیم
درحالیکه تو اون ایین بیشتر به نظر میرسه داره به بقیه میگه که یه سری مراحلی رو گذرونده و به این معارف دست پیدا کرده و حالا خودشو نه اینکه خدا بدونه اما بشر هم نمیدونه در واقع خیلی دوست داشت مرتبه ی بودا رو برای خودش دست و پا کنه...
اگر غیر از اینه خوشحال میشم منبعی رو معرفی کنید
میترایی؛ زرتشتی؛ بودایی
سپاس@};-
اوشو خودش را خدا میدونه
یکم دقت کنید متوجه میشید
فَسَقَیٰ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّیٰٓ إِلَی ٱلظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَآ أَنزَلۡتَ إِلَیَّ مِنۡ خَيۡرٍ فَقِيرٌ
بار الها من به خيري كه تو نازل فرمائي محتاجم –
ما این سخنان گوهر بار داریم و هر لحظه میتونیم صداش کنیم اُس کریم را
مکتب اشو
میترایی؛ زرتشتی؛ بودایی
سپاس
خیلی کلمه ها یاد گرفتم
مرسی
بد نبود