توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
مهدی سهیلی
- تعداد نظرات : 29
- ارسال شده در : ۱۳۹۳/۱۰/۱۴
- نمايش ها : 395
مهدی سهیلی
در 7 تیرماه 1303 شمسی در تهران تولد یافته است . او حدود سی سال را در رادیو به
نمایشنامه نویسی ، ایجاد و داوری برنامه مشاعره ، تهیه برنامه کاروانی از شعر ، برنامه های
دریچه ای به جهان روشنایی و سرپرستی برنامه بزم شاعران اشتغال داشت . در سال
1957 میلادی چند اثر سهیلی در شوروی - مسکو ترجمه و در همان سرزمین منتشر شد .
خدا يا بشكن اين آئينه ها را
كه من از ديدن تو آئينه سيرم
مرا روي خوشي از زندگي نيست
ولي از زنده ماندن نا گزيرم
از آن روزيكه دانستم سخن چيست ـــ
همه گفتند: اين دختر چه زشت است
كدامين مرد ، او را مي پسندد؟
دريغا دختري بي سرنوشت است.
***
چو در آئينه بينم روي خود را
در آيد از درم، غم با سپاهي
مرا روز سياهي دادي ،اما
نبخشيدي به من چشم سياهي
***
به هر جا پا نهم ، از شومي بخت ـــ
نگاه دلنوازي سوي من نيست
از اين دلها كه بخشيدي به مردم ـــ
يكي در حلقه گيسوي من نيست
***
مرا دل هست ، اما دلبري نيست
تنم دادي ولي جانم ندادي
بمن حال پريشان دادي، اما ـــ
سر زلف پريشانم ندادي
***
به هر ماه رويان رخ نمودند ـــ
نبردم توشه اي جز شرمساري
خزيدم گوشه اي سر در گريبان
به درگاه تو ناليدم بزاري
***
چو رخ پوشم ز بزم خوب رويان ـــ
همه گويند : كه او مردم گريز است
نميدانند، زين درد گرانبار ـــ
فضاي سينه من ناله خيز است
***
به هر جا همگنانم حلقه بستند ـــ
نگينش دختر ي ناز آفرين بود
ز شرم روي نا زيبا در آن جمع ـــ
سر من لحظه ها بر آستين بود
***
چو مادر بيندم در خلوت غم ـــ
ز راه مهرباني مينوازد
ولي چشم غم آلوده اش گواهست
كه در اندوه دختر مي گدازد
***
ببام آفرينش جغد كورم
كه در ويرانه هم ، نا آشنايم
نه آهنگي مرا ،تا نغمه خوانم ـــ
نه روشن ديده اي ، تا پرگشايم
***
خدايا ! بشكن اين آئينه هارا
كه من از ديدن آئينه سيرم
مرا روي خوشي از زندگي نيست
ولي از زنده ماندن ناگزيرم
***
خداوندا !خطا گفتم ، ببخشاي
تو بر من سينه اي بي كينه دادي
مرا همراه روئي نا خوشايند ـــ
دلي روشنتر از آئينه دادي
***
مرا صورت پرستان خوار دارند ـــ
ولي سيرت پرستان ميستايند
به بزم پاكجانان چون نهم پاي
در دل را به رويم مي گشايند
***
ميان سيرت وصورت ،خدايا ! ـــ
دل زيبا به از رخسار زيباست
بپاس سيرت زيبا ، كريما! ـــ
دلم بر زشتي صورت شكيباست.
نظرات دیوار ها
دستت طلا
ممنون
ممنون زیبا بود فقط فونت شعرت خیلی کوچک بود
ممنون ملودی عزیزم
ممنون
کاش زندگینامش بیشتر بود
شعر بسیار زیبایی بود
ندیده بودمش و این تیکشو خیلی پسندیدم :
مرا صورت پرستان خوار دارند ـــ
ولي سيرت پرستان ميستايند
به بزم پاكجانان چون نهم پاي
در دل را به رويم مي گشايند
***
ميان سيرت وصورت ،خدايا ! ـــ
دل زيبا به از رخسار زيباست
بپاس سيرت زيبا ، كريما! ـــ
دلم بر زشتي صورت شكيباست.
سپاس فراوان
ميان سيرت وصورت ،خدايا ! ـــ
دل زيبا به از رخسار زيباست
بپاس سيرت زيبا ، كريما! ـــ
دلم بر زشتي صورت شكيباست.
ممنون.
ملودی جان واقعا زحمت میکشی که این بلاگهارو میزنی...ولی واقعا من هیچی از این شعرها متوجه نمیشم...حداقل یه شعری بزار که منم بفهمم...
mamnoon
سپاس
tashaakor
ممنون
ممنون
تشکر
باتشکررر
مرسی
ممنون دوست عزیزم
ممنون
ممنون
مرسی ممنون
خسته نباشی عزیزم
ممنون
سلام،سپاس...یاد خاطرات رادیو بخیر..
عالی بود...
میسی
ممنون