متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    taqdim be HICHKAS

  • تعداد نظرات : 18
  • ارسال شده در : ۱۳۹۲/۰۷/۰۵
  • نمايش ها : 667

...کاش وقتی زندگی فرصت دهد







گاهی از پروانه ها يادی کنيم...





کاش بخشی از زمان خويش را...





وقف قسمت کردن شادی کنيم...





کاش گاهی در مسير زندگی...





باری از دوش نگاهی کم کنيم...





فاصله های ميان خويش را...





با خطوط دوستی مبهم کنيم...





کاش وقتی آرزويی ميکنيم...





از دل شفاف مان هم رد شود...





مرغ آمين هم از آنجا بگذرد...





حرف های قلبمان را بشنود...



برای تویی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست ...

برای تویی كه احسا سم از آن وجود نازنین توست ...

برای تویی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...

برای تویی كه چشمانم همیشه به راه تو دوخته است...

برای تویی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی...

برای تویی كه وجودم را محو وجود نازنین خود كردی...

برای تویی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است...

... تویی كه سـكوتـت سخت ترین شكنجه من است برای

برای تویی كه قلبت پـا ك است ...

برای تویی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است...

برای تویی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تویی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تویی كه غمهایت معنای سوختنم است...

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است...

یک شبی مجنون نمازش را شکست

    بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود    

فارغ از جام الستش کرده بود

     سجده ای زد بر لب درگاه او

پر زلیلا شد دل پر آه او                 

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای

   بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای            

وندر این بازی شکستم داده ای

   نشتر عشقش به جانم می زنی

دردم از لیلاست آنم می زنی            

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن

   من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم              

این تو و لیلای تو ... من نیستم

   گفت: ای دیوانه لیلایت منم

    در رگ پیدا و پنهانت منم                 

سال ها با جور لیلا ساختی

   من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم                

صد قمار عشق یک جا باختم

   کردمت آوارهء صحرا نشد

گفتم عاقل می شوی اما نشد            

سوختم در حسرت یک یا ربت

   غیر لیلا برنیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی         

دیدم امشب با منی گفتم بلی

   مطمئن بودم به من سرمیزنی

در حریم خانه ام در میزنی             

حال این لیلا که خوارت کرده بود

   درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم          

صد چو لیلا کشته در راهت کنم

 

عجبــــ وفـــایـــی دآرد این دلتنگــــی...!




تنهـــــاش که میـــذآریـــی میــری تو جمـــع و کلّی میگـــی و میخنــــدی...




بعد کـــه از همه جـــدآ شدی از کـُنـــج تآریکـــی میآد بیرون




می ایستـــه بغـــل دستــتــــ ... دســتـــ گرمشـــو میذاره رو شونتــــ




بر میگـــرده در گوشــتـــ میگـــه:




خـــوبــی رفیـــق؟؟!!بـــآزم خودمـــم و خـــودتــــ

نوشته هایت را می خوانند...



و میگویند : چه زیباا




راستی ...




درد های آدم ها زیبایی دارد ... ؟!

 

  شبی بی صدا زیر باران گریستم اما



کسی صدایم



رانشنید


نه دختر کبریت فروشی بود تا از معجزه ی



دستانش گرم شوم


ونه از ژان والژان نجات دهنده ای



تنها خود بودم وخدا



ودران سو عشقی نهان



عشقی که در گورستان دلم دفن کرده ام



تو از خاطرات خیس باران گفته ای ومن هم



سالهاست شنیده ام و یا شاید هم گفته ام



ما هردو زیر باران گمشدیم




باران شفای عاجل ماست



تو به معجزه من زیر باران ایمان داشته باش



وامروز باران می بارد



چه خوب ...

خود به خود هوس باران را می کنم.

آن لحظه که اشک از چشمانم سرازیر می شود

هوس یک کوچه تنها را می کنم

آن لحظه است که دلم می خواهد تنهایی در زیر باران بدون هیچ چتر و سر

 پناهی قدم بزنم

قدم بزنم تا خیس خیس شوم ، خیس تر از قطره های باران…. خیس تر از

آسمان و درختان

آن لحظه که خیس خیس می شوم ، دلم می خواهد باز زیر باران بمانم ،

دلم نمی خواهد باران قطع شود

دلم می خواهد همچو آسمان که بغضش را خالی می کند ، خالی شوم ،



از دلتنگی ها ، از این شب پر از تنهایی



تنها صدای قطره های باران را می شنوم ، اشک می ریزم ، و آرزوی یارم را

می کنم

دلم می خواهد آسمان با اشکهایش سیل به پا کند



لحظه ای که آرام آرام می شوم

و دیگر تنهایی را احساس نمی کنم ، چون باران در کنارم است.

باران مرا آرام می کند ،  مرا از غصه ها و دلتنگی ها رها می کند و به



آرزوهایم نزدیک می کند



آن دم که باران می بارید ، بغض غریبی گلویم را گرفته بود ،

لم می خواست همچو آسمان که صدای رعدش پنجره های خاموش را می



لرزاند فریاد بزنم ،



فریاد بزنم تا یارم هر جای دنیاست صدای مرا بشنود.

صدای کسی که خسته و دلشکسته با چشمان خیس و دلی عاشق در زیر



باران قدم می زند ،



تنهایی در کوچه های سرد و خالی…



کجایی ای یار من ؟



کجایی که جایت در کنارم خالی است.



در این شب بارانی تو را می خواهم ،



به خدا جایت خالی خالی است.



 کاش صدایت همچو صدای قطره های باران در گوشم زمزمه می شد



تو بودی شبی عاشقانه را با هم داشتیم ،



تو که نیستی منی که همان مرد تنها می باشم قصه ای غمگین را در این



شب بارانی خواهم داشت.



قصه مرد تنها در یک  شب بارانی ،



شبی که احساس می کنم بیشتر از همیشه عاشقم.



آری آن شب آموختم که باران بهترین سر پناه من برای رفع دلتنگی هایم



 است....

روز نمی گذرد...


در قلبم درد و رنج امان بریده...


تنهایی بی وقفه با گذشت زمان به صورتم سیلی می زند


حتی اندوه من خسته شده است...

 
هر لحظه اشکهایم نا امیدانه می چکد


بدون تو شبهای من بی انتهاست


حتی قلبم هم خسته شده است...


در دستهایم عشق نیست


عشق برایم ممنوع است


دوباره ببین ...

 

روحم آرام آرام جدا می شود


در این شعر تنهایی


باز هم کنار صخره ها

 
آه...عشق از لبهایم


مثل زغال افروخته به قلبم


فرو می ریزد...

دفتر عشـــق كه بسته شـد

دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم

خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون

به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم

اونیكه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود

بد جوری تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

برای فاتحه بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت

حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو

بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد  زدم

غــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت

بازی عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم

از تــــو گــــله نمیكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

از دســـت قــــلبم شاكیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

نظرات دیوار ها


TARSA686
ارسال پاسخ

ایول.خوبه مرسی.
آیدا جون تبریک))))))))))))))))))))))))))

ali228
ارسال پاسخ

علی تر از این نیست

Toska
ارسال پاسخ

ممنون داداشم عالی بود

shahrooz005
ارسال پاسخ

مرسی ب صاحب بلاگ

تبریک ب مخاطب بلاگ

amirkabir
ارسال پاسخ

amirkabir :
بزن زگو تر**همخونه**دی

دوستان ببخشید
منظور این بود که خیلی زیبا بود

sajadss1
ارسال پاسخ

tnX


ORMAJD
ارسال پاسخ
amirkabir
ارسال پاسخ

بزن زگو تر**همخونه**دی

anak20
ارسال پاسخ

ali bod
tnx

3pehr24
ارسال پاسخ

Ayda :
wow:-X its niceeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeee :-X

قابل نداشت

Ayda
ارسال پاسخ

wow its niceeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeee

NilOoTatalOo
ارسال پاسخ

مرسی.زیبا بود.

↩ᄊªフ¡Ð☯
ارسال پاسخ
AntiLove008
ارسال پاسخ

مرسی داداش دمت گرم........خیلی قشنگ بود

elisa
ارسال پاسخ

قشنگ بود مرسی

Pariya
ارسال پاسخ

ghameto nabinam dasham
20000000+

REYHANAK
ارسال پاسخ

MER30 DADASH KHEYLI GHASHANG BOoOOOOOooOooooOoOoOOOOooOOod

shantiya
ارسال پاسخ

nice.