متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - ali228

  • جنسیت : مرد
  • سن : 34
  • کشور : ایران
  • استان : انتخاب كنيد
  • شهر : انتخاب كنيد
  • فرم بدن : متوسط
  • اندازه قد : 1.90
  • رنگ مو : قهوه ای تیره
  • رنگ چشم : مشکی
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : بدم میاد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : دیپلم
  • نوع رشته : انتخاب كنيد
  • درآمد : خوب
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : آزاد
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : میانه رو
  • خدمت : رفتم
  • شوخ طبعی : خیلی شوخ طبع
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : دوست ندارم
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : همه غذایی
  • ورزش مورد علاقه : همه
  • تیم مورد علاقه : همه
  • خواننده مورد علاقه : چاوشی
  • فیلم مورد علاقه : هرچی باشد
  • بازیگر مورد علاقه : همه
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • حالت من : بد جنس
  • فریاد من : تا اخرش بمان
  • اپراتور : ایرانسل
  • نماد ماه تولد : فروردین
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

10 سال پيش

.

حسن باران این است ، که تبسّم دارد

گرد غم از همه چیز ، از همه جا می گیرد

همه جا بر همه کَس می بارد

و تعلق دارد به جهانی از عشق . . .

10 سال پيش

از امروز باشگاهای بدنسازی شلوغ شده ...

همه خودشون دارن آماده میکنن برا مسابقات زیبایی اندام محرم


10 سال پيش

محرم آمد وماه عزا شد
مه جانبازی خون خداشد
جوانمردان عالم رابگویید
دوباره شور عاشورابپاشد
‏+5

10 سال پيش

دريافت آدرس مكانهاي شام و ناهار نذري، ویژه ماه محرم.با ارسال كلمه"من گشنمه"به 2030


هزينه هرپيام 50تومان

10 سال پيش

شراب خواستم…
گفت : ” ممنوع است ”
آغوش خواستم…
گفت : ” ممنوع است ”
بوسه خواستم…
گفت : ” ممنوع است ”
نگاه خواستم…
گفت: “ ممنوع است ”
نفس خواستم…
گفت : ” ممنوع است “
… حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ،
با یک بطری پر از گلاب ،
آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد با هر چه بوسه ،
سنگ سرد مزارم را
و …
چه ناسزاوار
عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده ،
نگاه می کند و در حسرت نفس های از دست رفته ،
به آرامی اشک می ریزد …
تمام تمنای من اما
سر برآوردن از این گور است
تا بگویم هنوز بیدارم…
سر از این عشق بر نمی دارم …

...................................................
بلاگ جدیدم:
http://www.hamkhone.ir/member/6095/blog/view/63191/
...................................................

10 سال پيش

******************************

از یاد رفته
ياد بگذشته به دل ماند و دريغ

نيست ياري كه مرا ياد كند

ديده ام خيره به ره ماند و نداد

نامه اي تا دل من شاد كند

خود ندانم چه خطائي كردم

كه ز من رشته الفت بگسست

در دلش جائي اگر بود مرا

پس چرا ديده ز ديدارم بست

هر كجا مي نگرم، باز هم اوست

كه بچشمان ترم خيره شده

درد عشقست كه با حسرت و سوز

بر دل پر شررم چيره شده

گفتم از ديده چو دورش سازم

بي گمان زودتر از دل برود

مرگ بايد كه مرا دريابد

ورنه درديست كه مشكل برود

مي كشندم چو در آغوش به مهر

پرسم از خود كه چه شد آغوشش

چه شد آن آتش سوزنده كه بود

شعله ور در نفس خاموشش

شعر گفتم كه ز دل بردارم

بار سنگين غم عشقش را

شعر خود جلوه ئي از رويش شد

با كه گويم ستم عشقش را

مادر، اين شانه ز مويم بردار

سرمه را پاك كن از چشمانم

بكن اين پيرهنم را از تن

زندگي نيست بجز زندانم

تا دو چشمش به رخم حيران نيست

به چكار آيدم اين زيبائي

بشكن اين آينه را اي مادر

حاصلم چيست ز خود آرائي

در ببنديد و بگوئيد كه من

جز او از همه كس بگسستم

كس اگر گفت چرا؟ باكم نيست

فاش گوئيد كه عاشق هستم

قاصدي آمد اگر از ره دور

زود پرسيد كه پيغام از كيست

گر از او نيست، بگوئيد آن زن

ديرگاهيست، در اين منزل نيست

********************************************************



********************************************************