توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
من از حقارت عشق سکوت کرده ام
- تعداد نظرات : 14
- ارسال شده در : ۱۳۹۵/۰۳/۱۰
- نمايش ها : 527
به نام خداوند مهربان
بیا غروب گورستان را به نظاره چشمانت بکشان که چگونه در این سروده های زخمی خون
میبارند و تو هنوز باور نداری اینجا کسی رها نمیشود از حس سرد زمستان در
بی پناهی یک خاطره . اینجا خاطره هایت را به آتش میکشانند، عشق را به سخره میگیرند
و تنها حس شوم مردن را در قلب تو جلا میبخشند. روی نیمکتهای خالی از بودنت
برگهای ریخته را میشمارم و شهر تو شهر غمگین تنهایی من میشود.
اینجا هزاران
روح خواب آلوده مدفون شده اند در پشت قدمهایم و من آرام گریستن را به تماشا
گذاشته ام .ببار ترانه دلتنگی، تکرار کن قصه تنهایی و آرام بمان
در کنج خیابان خلوت شهر، میخواهم قاب عکسهایت را در آغوش سرد
و بی روح تن تو نقاشی کنم. اینجا کسی حتی به چشمهایم نگاهم نکرد کسی مرا
در آغوش نگرفت. اینجا دوست داشتن هم منجمد میشود...
تشکر
نظرات دیوار ها
لایک
LIKE
تشکر
تویِ شهرِ بی تو اما دلِ من باهمه قهـره :هوف
ممنون زیبا بود {67}
خیلی ممنون
مرسی از گلا
بغض مرگت رو ی سینم ...
تو مقصری عزیزم...
ممنون ازشما بابت متن و ترانه زیبا مازیار فلاحی
{h}
تشکر که گوش دادین
خیلی ممنون
چقدر قشنگ
{بغض}
:هوف
مرسی سحر جون :هوف
تشکر
زیـــــــــــــــــــــــــــــبآ
تو خیال کن آدمایِ همه دنیا تویِ شهره؛
تویِ شهرِ بی تو اما دلِ من باهمه قهـره
ممنون زیبا بود
روی این بلندی غم وایسادم شاید بیفتم
بغض مرگت رو ی سینم ...
تو مقصری عزیزم...
ممنون ازشما بابت متن و ترانه زیبا مازیار فلاحی
عشق را به سخره میگیرند..........و تنها حس شوم مردن را در قلب تو جلا میبخشند.
چقدر تلخ
چقدر قشنگ
مرسی سحر جون