متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


به نام خداوند مهربانم

 

تند و تند مي‌رفتم و لحظه‌اي آرام نداشتم، مي‌خواستم بخاطر اشتباهاتش او را پاره پاره كنم،

 

 

از شدت عصبانيت، زمين و زمان را بد و بيراه مي‌گفتم،

 

 

تا اينكه به صدايي شبيه به گريه‌هاي يك كودك نزديك شدم!

 

 


آري، صداي گريه‌‌ يك كودك!




ناگهان لحظه‌اي ايستادم و وجودم كه لبريز از عصبانيت بود؛ با آن صدا و ناله‌ها، ناخودآگاه آرام گرفت! ديگر توان رفتن نداشتم!


 


ناله‌هاي پر از نياز آن كودك را كه به وضوح مي‌شنيدم؛ لرزه به اندامم انداخت،



بغض گلويم را مي‌فشرد و به سختي آب دهانم را قورت دادم، لحظه‌اي به خودم آمدم و سري تكان دادم!




 پاهايم سست شده بودند و بي‌اختيار مرا نشاندند، ديگر توان ايستادن هم نداشتم!




 هرگز از كنار ديوارهاي كهنه‌ي آجري بهزيستي، كه در محله‌مان بود گذر نكرده بودم! 





چشمانم پر از اشك شده بود و ديگر هيچ جايي را هم نمي‌ديدم!

 

 


 

آنگاه متوجه شدم؛ چه بيهوده عصباني بودم!

 

 

 

 

عکس های ساحل و دریا,عکس های دیدنی ساحل و دریا,عکس ساحل و دریا

 

 

tnx

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


mina0073
ارسال پاسخ

ممنون جالب بود

LENT
ارسال پاسخ

اهنگش جالب بود!

_MiM_
ارسال پاسخ

خیلی قشنگ بود