تو یه فیلمی یه دیالوگی بود که میگفت:
«من کنارِ تو، یه آدمِ دیگهام؛ آدمی شبیهتر به خودم»
و آدمیزاد، چقد عمرشو تلف میکنه تا بفهمه همین کافیه که یکیو پیدا کنه تا کنارش، نزدیکترین نسخه به خودِ واقعیش باشه.
هنگامی که مهر شما را فرا می خواند از پی اش بروید
اگرچه راهش دشوار ونا هموار است.
وچون بالهایش شما را در بر میگیرند وا بدهید
اگر چه شمشیری در میان پرهایش نهفته باشد وشما را زخم برساند.
وچون با شما سخن میگوید او را باور کنید
اگر چه که صدایش رویاهای شما را برهم زند
چنان که باد شمال باغ را ویران کند.
زیرا که مهر در همان دمی که تاج بر سر شما میگذارد شما را مصلوب میکند.
همچنان که می پروراند هرس میکند.
_پیامبرو دیوانه_
جبران خلیل جبران
تو یه فیلمی یه دیالوگی بود که میگفت:
«من کنارِ تو، یه آدمِ دیگهام؛ آدمی شبیهتر به خودم»
و آدمیزاد، چقد عمرشو تلف میکنه تا بفهمه همین کافیه که یکیو پیدا کنه تا کنارش، نزدیکترین نسخه به خودِ واقعیش باشه.
هنگامی که مهر شما را فرا می خواند از پی اش بروید
اگرچه راهش دشوار ونا هموار است.
وچون بالهایش شما را در بر میگیرند وا بدهید
اگر چه شمشیری در میان پرهایش نهفته باشد وشما را زخم برساند.
وچون با شما سخن میگوید او را باور کنید
اگر چه که صدایش رویاهای شما را برهم زند
چنان که باد شمال باغ را ویران کند.
زیرا که مهر در همان دمی که تاج بر سر شما میگذارد شما را مصلوب میکند.
همچنان که می پروراند هرس میکند.
_پیامبرو دیوانه_
جبران خلیل جبران
«من کنارِ تو، یه آدمِ دیگهام؛ آدمی شبیهتر به خودم»
و آدمیزاد، چقد عمرشو تلف میکنه تا بفهمه همین کافیه که یکیو پیدا کنه تا کنارش، نزدیکترین نسخه به خودِ واقعیش باشه.
:)
چقدر زیاد نیازه...
ممنون از شما دوست گرامی
به دلم نشست
اگرچه راهش دشوار ونا هموار است.
وچون بالهایش شما را در بر میگیرند وا بدهید
اگر چه شمشیری در میان پرهایش نهفته باشد وشما را زخم برساند.
وچون با شما سخن میگوید او را باور کنید
اگر چه که صدایش رویاهای شما را برهم زند
چنان که باد شمال باغ را ویران کند.
زیرا که مهر در همان دمی که تاج بر سر شما میگذارد شما را مصلوب میکند.
همچنان که می پروراند هرس میکند.
_پیامبرو دیوانه_
جبران خلیل جبران
همچنان که می پروراند هرس میکند.
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺗﺎ ﻋﻄﺮ ﯾﺎﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﮐﻨﺪ
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﻻﻻﯾﯽ ﻫﺎﯾﺶﺧﻮﺍﺏ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﯽ ﭘﺮﺍﻧﺪ
ﺩﻟﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﻗﺎﻣﺖ ﻋﺎﺷﻖ ﺭﺍ میﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺑﺨﻨﺪﻧﺪ
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ..
{H}
هوای مادرم افتاد...
هر سال خیلی کم مادرمو میبینم.. سال ها مشهد مقیم شدم دور از شون..
گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو
گفتا اگر بر آید
{67}
متشکر دوست گرامی
همه تن چشم شدم؛ خیره به دنبال تو گشتم
همه تن چشم شدم...
تو یه فیلمی یه دیالوگی بود که میگفت:
«من کنارِ تو، یه آدمِ دیگهام؛ آدمی شبیهتر به خودم»
و آدمیزاد، چقد عمرشو تلف میکنه تا بفهمه همین کافیه که یکیو پیدا کنه تا کنارش، نزدیکترین نسخه به خودِ واقعیش باشه.
ارباب صدای قدمت می آید
هنگامی که مهر شما را فرا می خواند از پی اش بروید
اگرچه راهش دشوار ونا هموار است.
وچون بالهایش شما را در بر میگیرند وا بدهید
اگر چه شمشیری در میان پرهایش نهفته باشد وشما را زخم برساند.
وچون با شما سخن میگوید او را باور کنید
اگر چه که صدایش رویاهای شما را برهم زند
چنان که باد شمال باغ را ویران کند.
زیرا که مهر در همان دمی که تاج بر سر شما میگذارد شما را مصلوب میکند.
همچنان که می پروراند هرس میکند.
_پیامبرو دیوانه_
جبران خلیل جبران
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ و ﺑﻮﯼ ﮔﻞﻫﺎﯼ ﭼﺎﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯﺵ
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺗﺎ ﻋﻄﺮ ﯾﺎﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﮐﻨﺪ
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﻻﻻﯾﯽ ﻫﺎﯾﺶﺧﻮﺍﺏ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﯽ ﭘﺮﺍﻧﺪ
ﺩﻟﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﻗﺎﻣﺖ ﻋﺎﺷﻖ ﺭﺍ میﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺑﺨﻨﺪﻧﺪ
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ..
گفتم غم تو دارم
گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو
گفتا اگر بر آید
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم؛ خیره به دنبال تو گشتم