توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
شعری زیبا از هاتف اصفهانی
- تعداد نظرات : 3
- ارسال شده در : ۱۴۰۰/۱۰/۰۹
- نمايش ها : 253
در حوزه ی فرهنگ و ادب فارسی؛ به ویژه ادبیات عرفانی، کم نیستند شاهکارهای روح نواز شعری... و این شعر جناب هاتف اصفهانی نیز خوشه ای از این خرمن است (خاصه بیت آخر که در آن اوج دلدادگی و فنا به تصویر کشیده شده):
چه شود به چهره ی زرد من، نظری برای خدا کنی
که اگر کنی همه درد من، به یکی نظاره دوا کنی
تو شهی و کشور جان تو را، تو مهی و جان جهان تو را
ز ره کرم چه زیان تو را، که نظر به حال گدا کنی
ز تو گر تفقد و گر ستم، بود آن عنایت و این کرم
همه از تو خوش بود ای صنم، چه جفا کنی چه وفا کنی
تو کمان کشیده و در کمین، که زنی به تیرم و من غمین
همه ی غمم بود از همین، که خدا نکرده خطا کنی
نظرات دیوار ها
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست؟!
حا
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکتهها هست بسی، محرم اسرار کجاست!
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست؟!
حا
شعر بر وزن چهار متفاعلن است:
متفاعلن متفاعلن، متفاعلن متفاعلن