پــلنگ ســنگی دروازه هــای بســــته شــهرم
مگـو آزاد خواهی شــد که مــن زنــدانی دهرم
تفاوت های ما بیش از شباهت هاست باور کن
تــو تلــخی شــراب کهــنه ای مـن تلخی زهرم
مرا ای ماهـــی عاشق رها کن فکر کن من هم
یــکی از ســنگ هــای کــوچک افــتاده در نهرم
کــسی را کــه برنــجاند تو را هرگز نمی بخشم
تــو با مــن آشتی کردی ولی من با خودم قهرم
تــو آهــوی رهــای دشـت های ســبزی اما من
پلــنگ ســنگی دروازههــای بــســته شــــهرم
پــلنگ ســنگی دروازه هــای بســــته شــهرم
مگـو آزاد خواهی شــد که مــن زنــدانی دهرم
تفاوت های ما بیش از شباهت هاست باور کن
تــو تلــخی شــراب کهــنه ای مـن تلخی زهرم
مرا ای ماهـــی عاشق رها کن فکر کن من هم
یــکی از ســنگ هــای کــوچک افــتاده در نهرم
کــسی را کــه برنــجاند تو را هرگز نمی بخشم
تــو با مــن آشتی کردی ولی من با خودم قهرم
تــو آهــوی رهــای دشـت های ســبزی اما من
پلــنگ ســنگی دروازههــای بــســته شــــهرم
متوجه ایموجی نشدم...منظورش چیه؟
آنان که کهن شدند و آنان که نوند / هریک به مراد خویش لختی بدوند
این کهنه جهان به کس نماند جاوید / رفتند و رویم و دیگر آیند و روند
مگـو آزاد خواهی شــد که مــن زنــدانی دهرم
تفاوت های ما بیش از شباهت هاست باور کن
تــو تلــخی شــراب کهــنه ای مـن تلخی زهرم
مرا ای ماهـــی عاشق رها کن فکر کن من هم
یــکی از ســنگ هــای کــوچک افــتاده در نهرم
کــسی را کــه برنــجاند تو را هرگز نمی بخشم
تــو با مــن آشتی کردی ولی من با خودم قهرم
تــو آهــوی رهــای دشـت های ســبزی اما من
پلــنگ ســنگی دروازههــای بــســته شــــهرم
فاضل نظری
عالی
پــلنگ ســنگی دروازه هــای بســــته شــهرم
مگـو آزاد خواهی شــد که مــن زنــدانی دهرم
تفاوت های ما بیش از شباهت هاست باور کن
تــو تلــخی شــراب کهــنه ای مـن تلخی زهرم
مرا ای ماهـــی عاشق رها کن فکر کن من هم
یــکی از ســنگ هــای کــوچک افــتاده در نهرم
کــسی را کــه برنــجاند تو را هرگز نمی بخشم
تــو با مــن آشتی کردی ولی من با خودم قهرم
تــو آهــوی رهــای دشـت های ســبزی اما من
پلــنگ ســنگی دروازههــای بــســته شــــهرم
فاضل نظری