متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - takpar_m

takpar_m
ببینید و دل نبندید که زودی باشد که بگذارید و بگذرید
1223
  • جنسیت : مرد
  • سن : 34
  • کشور : ایران
  • استان : تهران
  • شهر : تهران
  • فرم بدن : هیکل ورزشی
  • اندازه قد : 1.80
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : مشکی
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : بدم میاد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کارشناسی
  • نوع رشته : فنی و حرفه ای
  • درآمد : خوب
  • شغل : مدیر تولید
  • وضعیت کار : تمام وقت
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : رفتم
  • شوخ طبعی : متوسط
  • درباره من : از تنهایی بیزارم
    دستی می خواهم به گرمای دست مادر
    کسی را می خواهم که مرا بفهمد
    کسی را می خواهم که او را بفهمم
    کسی در این نزدیکی
    کسی که می آید
  • علایق من : شعر عرفانی
    کمک به همنوع
    پول و ماشین
    آنتن تلوزیونمون
    مایع ظرف شویی که تازه خریدم
    هر کسی که مودبانه صحبت کنه
  • ماشین من : بابا خدا بیامرزم داشت
  • آدرس وبلاگ : ندارم
  • غذای مورد علاقه : نون
  • ورزش مورد علاقه : کیوکوشین
  • تیم مورد علاقه : بارسلونا
  • خواننده مورد علاقه : پاشایی
  • فیلم مورد علاقه : دل شکسته
  • بازیگر مورد علاقه : پرویز پرستویی
  • کتاب مورد علاقه : رمان گندم از م مودب پور
  • حالت من : انتخاب نشده
  • فریاد من : ببینید و دل نبندید که زودی باشد که بگذارید و بگذرید
  • اپراتور : همراه اول
  • نماد ماه تولد : آذر
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : 62315_headbn5s9md94q59f1v73fvon4v4hssnh4hmfd.jpg
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

9 سال پيش

دارد به تو فکر می کند...
چتری که به باران پشت کرده...

9 سال پيش

مهربانم
این بار یاد قلبت باشد یک نفر هست که باتو به خداوند جهان نزدیک است...
وبه یادت هر صبح گونه ی سبز اقاقی ها را از ته قلب و دلش می بوسد...
و دعا می کند این بار که تو با دلی سبز و پر از آرامش راهی خانه ی خورشید شوی و پر از عاطفه و عشق و امید به شب معجزه و آبی فردا برسی...

9 سال پيش

پسر بچه ي استقلالي از پدرش پرسيد:
پس كي ما به پرسپوليس شيش تا گل ميزنيم

پدر نگاهي به افق كرد بغضش را فرو برد وگفت:
هيچوقت پسرم
هيچوقت

خدا هيچ پدري رو شرمنده فرزندش نكنه

اشكم درامد
http://8pic.ir/images/gxw03z5wjys32mg68vms.jpg

9 سال پيش

هر روز زیر باران به انتظارت میمانم

اما رهگذران گمان میکنن دیوانه ام ،

دلم میخواهد داد بزنم که من دیوانه نیستم

فقط منتظرم منتظر

9 سال پيش

قطعه گم شده اي از پر پرواز كم است

يازده بار شمرديم و يكي باز كم است

اين همه آب كه جاريست نه اقيانوس است

عرق شرم زمين است كه سرباز كم است