متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - shabnam66

shabnam66
بنام سکوت که بلندترین فریاد من است
2140
  • جنسیت : زن
  • سن : 36
  • کشور : ایران
  • استان : انتخاب كنيد
  • شهر : انتخاب كنيد
  • فرم بدن : متوسط
  • اندازه قد : 1.60
  • رنگ مو : قهوه ای تیره
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : بدم میاد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : دیپلم
  • نوع رشته : فنی و حرفه ای
  • درآمد : متوسط
  • شغل : کارمند
  • وضعیت کار : پاره وقت
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : چیزی برا گفتن ندارم
  • علایق من : به فست فود علاقه زیادی دارم عاشق مسافرتم شمال رو خیلی دوست دارم
  • ماشین من : پراید 111
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : همه چی دوست دارم
  • ورزش مورد علاقه : ورزش دوست ندارم
  • تیم مورد علاقه : ندارم
  • خواننده مورد علاقه : مرتضی پاشائی
  • فیلم مورد علاقه : زیاده
  • بازیگر مورد علاقه : نیوشا ضیغمی
  • کتاب مورد علاقه : در تمنای توام
  • حالت من : بی تفاوت
  • فریاد من : بنام سکوت که بلندترین فریاد من است
  • اپراتور : ایرانسل
  • نماد ماه تولد : خرداد
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

10 سال پيش

من از تمام دنیا
فقط ان دایره ی مشکی چشمان تو.را می خواهم
وقتی که در شفافیتش
بازتاب عکس خودم را میبینم
+5+

10 سال پيش

درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند اموز روباه وخروس
روبه مکارو دزد وچاپلوس
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
باوجود سوزو سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
همکلاسی های درد ورنج وکار
بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود وتفریقی نبود
کاش میشد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کودک می شدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن

10 سال پيش

لمس تن تو
شهوت است و گناه
حتی اگر خدا عقدمان را ببندد...
داغی لبت جهنم من است
حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند...
هم آغوشی باتو,هم خوابگی چرک آلودی ست
حتی اگر خانه خدا خوابگاهمان باشد...
فرزندمان,حرام نطفه ترین کودک زمین است
حتی اگر تو مریم باشی و من روح القدس...
خاتون من!
حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم,
یک بوسه
یک نگاه حتی,حرامم باد!
اگر تو عاشق من نباشی...

10 سال پيش

قصه عشقت را به بیگانگان نگو

چرا که این کلاغ های غریب

بر کلاه حصیری مترسک نیز آشیانه می سازند

5+

10 سال پيش

.

خدایا کسی را که قسمت کس دیگریست، سر راهمان قرار نده تا شبهای دلتنگیش برای ما باشد و روزهای خوشش برای دیگری

.

هیچ میدانی ؟
تا تو در آغـوش من گل نکنی‌
این بهار ، بهار نمی‌‌شود. .

10 سال پيش

نخست دیر زمانی در او نگریستم چندان که چون نظر از وی بازگرفتم در پیرامون من همه چیزی به هیئت او در آمده بود..
آن گاه دانستم که مرا دیگر از او گریز نیست….

.

دیر باریدی باران …. دیر….!!!!
من مدتهاست در حجم نبودن کسی خشکیده ام