شیخی بهلول را گفت؛
بهشت جای فرزانگان و عاقلان باشد
نه دیوانگانی چون تو...!
بهلول گفت؛
من دیوانگی خود را قدر میدانم
که مانعی باشد
برای ورود به بهشتی
که فرزانه ایی چون تو در آن آید!
- جنسیت : زن
- سن : 42
- کشور : ایران
- استان : خراسان رضوی
- شهر : مشهد
- فرم بدن : انتخاب كنيد
- اندازه قد : 1.70
- رنگ مو : انتخاب كنيد
- رنگ چشم : انتخاب كنيد
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : بدم میاد
- وضعیت زندگی : با خانواده
- اجتماع : تعامل با همه ی افراد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : مجرد
- وضعیت بچه : انتخاب كنيد
- وضعیت سواد : کارشناسی
- نوع رشته : فنی و حرفه ای
- درآمد : انتخاب كنيد
- شغل : انتخاب كنيد
- وضعیت کار : انتخاب كنيد
- دین : مسلمان
- مذهب : شیعه
- دید سیاسی : هیچکدام
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : متوسط
- درباره من : واقعی و بی رنگ و ریا
- علایق من : موسیقی _ کتاب_ فیلم _ گردش
- ماشین من : انتخاب كنيد
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
- ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
- تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
- فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
- کتاب مورد علاقه : همه چی
- حالت من : موفق
- فریاد من : انتخاب كنيد
- اپراتور : انتخاب نشده
- نماد ماه تولد : مهر
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : 40934_heada5asgojtox95axmprpvn2d6oyav8r78s38.jpg
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد
7 سال پيش
مهدی
7 سال پيش
mo0hsen
ﺷﻬﺮﻫﺎ ﭘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ؛
ﻭﻟﯽ ﻣﺼﻨﻮﻋﯽ!!!
ﻣﺜﻞ ﺩُﮐﺎﻥِ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ،
ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺟﻮﻋﯽ!!!
ﻫﻤﻪ ﯼ ﻗﻮﻝ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﻭ ﻏﺰﻟﻢ،
ﺍﺟﺒﺎﺭﯾﺴﺖ!
ﻋﺎﺷﻘﯽﻫﺎ ﻫﻤﮕﯽ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﺑﯿﮑﺎﺭﯾﺴﺖ!!!
ﻫﻤﻪ ﭼﻮﻥ ﺷﺎﻝ،
ﻓﻘﻂ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ!
ﻣﺜﻞ ﻗﺤﻄﯽ ﺯﺩﻩﻫﺎ
ﻣﯿﻞ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ..!!
ﻣﻌﻨﯽ ﻋﺸﻖ ﺷﺪﻩ
ﺭﻓﺘﻦ ﺟﺎﯼ ﺧﻠﻮﺕ!
ﺑﻮﺳﻪﻫﺎﺷﺎﻥ ﻫﻤﮕﯽ
ﺑﺎﺭﻗﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﺷﻬﻮﺕ...
ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﻣﯿﻨﮕﺮﯼ ﺟﺎﯼ ﻫﻮﺱ
ﻣﺸﻬﻮﺩ ﺍﺳﺖ...
ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻓﻘﻂ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ
ﻣﺴﺪﻭﺩ ﺍﺳﺖ...
ﺑﮕﺮﯾﺰﻡ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ
ﺷﻬﺮ ﻭ ﺩﮔﺮ ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ
ﺑﮑﻨﻢ ﭘﯿﺸﻪ
ﻧﺒﯿﻨﻨﺪ ﺩﮔﺮ ﭼﻮﻥ ﻣﻦ ﺭا...
ﺑﯿﺪﻟﯽ ﭘﯿﺸﻪ ﮐﻨﻢ،
ﺧﺮﻗﻪ ﺯﺍﻫﺪ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ!
ﺩﻝ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺧﻠﻖ
ﺩﮔﺮ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺍﺳﺖ...
7 سال پيش
مهدی
ریشه که داشته باشی
خم میشی؛ ولی نمیشکنی
موفقیت باید ریشه تو باورهات داشته باشه
چیزی مثل یک اعتقاد...
7 سال پيش
مهدی
بیا
چشم ها را
در ارتفاعِ مناسبی قرار دهیم
و
بگذاریم زمان
در میان نگاه مان
وقفه ایی کند
عاقلانه ترین پیشنهادیست
که در این روزها
برایت دارم...
7 سال پيش
مهدی
حکایت دوستی من با تو…حکایت قهوه ایست که با یاد تو تلخ تلخ نوشیدم…!که با هرجرعه، بسیار اندیشیدم
که این طعم را دوست دارم یا نه…؟!
و آنـقــــدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن که انتظار تمام شدنش را نداشتم….!
تمام که شد فهمیدم باز قهوه تلخ میخواهم!
حتی تاخ تلخ…!!