متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - sara000

  • جنسیت : زن
  • سن : 44
  • کشور : ایران
  • استان : تهران
  • شهر : تهران
  • فرم بدن : متوسط
  • اندازه قد : 1.60
  • رنگ مو : طلایی
  • رنگ چشم : مشکی
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : بدم میاد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : انتخاب كنيد
  • وضعیت بچه : انتخاب كنيد
  • وضعیت سواد : کاردانی
  • نوع رشته : معارف و الهیات
  • درآمد : متوسط
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : پاره وقت
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : فراری
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : نمیگم نه میگم من خیلی خوبن
  • علایق من : خب من خیلی چیزا دوس دارم ولی اینجا نمیشه بگم که ..
    یکیشو بگم شنا رو خیلی دوس دارم مخصوصا وقتی که دوستامو هل میدم تو استخر
  • ماشین من : متاسفانه ندارم
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : فسنجون
  • ورزش مورد علاقه : شنا
  • تیم مورد علاقه : هیچکدوم
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : پرویز پرستویی
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : انتخاب نشده
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : ایرانسل
  • نماد ماه تولد : مهر
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

8 سال پيش

ﺁﺑﺮﯾﺰﺵ ﺑﯿﻨﻰ ﺩﺍﺭﻡ،

ﺭﻓﺘﻢ ﺩﺍﺭﻭﺧﻮﻧﻪ ﻗﺮﺹ ﺿﺪﺣﺴﺎﺳﯿﺖ ﺑﮕﯿﺮﻡ،

ﺗﻮ ﻋﻮﺍﺭﺽ ﺟﺎﻧﺒﯿﺶ ﻧﻮﺷﺘﻪ :
ﺳﺮ ﺩﺭﺩ، ﺳﺮ ﮔﯿﺠﻪ، ﺣﺎﻟﺖ ﺗﮭﻮﻉ، ﺍﺧﺘﻼﻝ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ، ﻧﺎﺭﺳﺎﯾﻰ ﮐﺒﺪ، ﺳﮑﺘﻪ ﻗﺒﻠﻰ، ﺳﮑﺘﻪ ﻯ ﻣﻐﺰﻯ، ﻣﺮﮒ ﻧﺎﮔﮭﺎﻧﻰ

8 سال پيش

حکایتِ بارانِ بی امان است
این گونه که من
دوستت می‌دارم ...

شوریده وار و پریشان باریدن
بر خزه ها و خیزاب‌ها
به بی‌راهه و راه‌ها تاختن
بی‌تاب ٬ بی‌قرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن

حکایت بارانی بی‌قرار است
این گونه که من دوستت می‌دارم ...

8 سال پيش

بــآ خــود خلــوت کرده امــ در پشـــت دیــوار هــآے کــوتاه و

شمــشاد هــآے بهــم ریخــتـﮧ ے

مغـــزمــ

تنــهــآ و درآغــوش خدایــم ، نفــس را تجربــﮧ میکنــم

بــآد هاے افکــآر مے آیند و گـآهـے گردبــآدے ایجاد میکننــد و خــآنـﮧ امــכּ

مــرا درهــم میکــوبند

پنــاه مــے برم به عمــق عمیــق تریــن خاطــره ے جــآ مانده در

ذهـــכּ نشستـﮧ ام

سکـــوت سطحــے زخــم هــآ بـآ گرمـے نفــس هایــم کوچ میــکند

زخم هــآے التیــام نیافتـﮧ قــوت مے گیــرند و باز مــرا میشکــند

اینبــآر پناهــنده ے مغــز مسمــومم مـے شـوم کـﮧ سالــهاست ویزایــش را

در کوچـﮧ پس کوچـﮧ هـآے دلــم جـآ گذاشتــﮧ ام !

گــم میشوم در عمــق نبودכּ...

بدوכּ هیچ شنیــدنے بدوכּ هیچ دیدنــے ...
هماننــد گمشــده اے که هیــچ گاه وجود نداشــتـﮧ اســت

8 سال پيش

مشکی نپوشیا مشکی رنگ عشقه

تو که عشقی نداشتی نپــوش زشته

" فرشاد دارک لاو "

8 سال پيش

زندگے یعنی بازی ...

سه ،دو ، یڪ … سوت داور...

بازے شروع شـد..!!!

دو یدے ، دست و پا زدے ، غرق شـدے ، دل شکستے ، عاشق شـدے

بے رحم شـدے ، مهربان شـدی… بچــﮧ بودے ، بزرگـ شـدے ، پیر شـدے

سـوت داور ، بازے تمام شـد... زنـدگے را باختی

اشڪاتـو پاڪ ڪن

همسفر گاهـے بایـد بازے رو باختـــ

اما اینو یادت باشـــﮧ باز میشــﮧ زنـدگے رو ساختـــ ...

8 سال پيش

زندگے یعنی بازی ...

سه ،دو ، یڪ … سوت داور...

بازے شروع شـد..!!!

دو یدے ، دست و پا زدے ، غرق شـدے ، دل شکستے ، عاشق شـدے

بے رحم شـدے ، مهربان شـدی… بچــﮧ بودے ، بزرگـ شـدے ، پیر شـدے

سـوت داور ، بازے تمام شـد... زنـدگے را باختی

اشڪاتـو پاڪ ڪن

همسفر گاهـے بایـد بازے رو باختـــ

اما اینو یادت باشـــﮧ باز میشــﮧ زنـدگے رو ساختـــ ...