زندگی یعنی:
ناخواسته به دنیا آمدن ...
مخفیانه گریستن...
و دیوانه وار عشق ورزیدن ...
شکستن بیرحمانه دلت ...
بغض کردن...
زندگی یعنی تنها چیزی که آرومت میکنه یه سیگاره که به صدتا ادم بی احساس می ارزه ...
اره زندگی یعنی تلخی ها و بغض ها پشت خنده هامون ...
- جنسیت : زن
- سن : 38
- کشور : ایران
- استان : تهران
- شهر : تهران
- فرم بدن : متوسط
- اندازه قد : 1.70
- رنگ مو : قهوه ای روشن
- رنگ چشم : فندقی
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : نمیکشم
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : مجرد
- وضعیت بچه : ندارم
- وضعیت سواد : کارشناسی
- نوع رشته : علوم ریاضی
- درآمد : خوب
- شغل : کارمند
- وضعیت کار : تمام وقت
- دین : مسلمان
- مذهب : شیعه
- دید سیاسی : میانه رو
- خدمت : نرفتم
- شوخ طبعی : خیلی شوخ طبع
- درباره من : انتخاب كنيد
- علایق من : انتخاب كنيد
- ماشین من : 206
- آدرس وبلاگ : ندارم
- غذای مورد علاقه : پیتزا - ماکارونی
- ورزش مورد علاقه : والیبال
- تیم مورد علاقه : پرسپولیس
- خواننده مورد علاقه : امین حبیبی - امین رستمی
- فیلم مورد علاقه : درباره الی ...
- بازیگر مورد علاقه : شهاب حسینی
- کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
- حالت من : شاد و خوشحال
- فریاد من : دوست دارم زندگی رو ...
- اپراتور : ایرانسل
- نماد ماه تولد : فروردین
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : انتخاب كنيد
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد
یک عمر باید بگذرد
تا بفهمی بیشتر غصه هایی که خوردی
نه خوردنی بود نه پوشیدنی،فقط دور ریختنی بود…!
و چقدر دیر می فهمیم که
زنــدگـی همین روزهاییست که
منتظـر گذشتنش هستیم …!
همیشه بیاد داشته باشیم و فراموش نکنیم.
“مقصد”، همیشه جایى در “انتهاى مسیر” نیست!
“مقصد” لذت بردن از قدمهاییست، که برمى داریم!
یک نفر ---------- یک عشق
بهـ گمـــــــــانم در زنــــــــدگی هرکس بـــــاید یک نفر باشد...
مرد و زن بـــــــودنش مهــــــــــم نیست...
فقط باید یــــــک نفــــــــر باشد...
یک آدم ...
یک دوســــــت...
یک همـــــــدم... یک رفیـــــــــق...
یک نفـــــــــر که جــــــــویای حالـــــــــت باشد...
که نگرانـــــــت باشد...
که تو را بهتـــــــر از خــــــــودت بشناسد...
یک نفر که شماره اش را بگیری و بگویی حالم بد است..
شنیدن همین یک جمله کافیست تا کار وزندگی اش را تعطیل کند...
و به سرعت باد خودش را به تو برساند...
آخر خوشبختـــــــــیست یک نفر در زنـــــــــدگیت باشد...
که تنها نباشی ...
که تنـــــــــــها نمــــــــــــانی..
می خواهم با تو سخن بگویم....
می خواهم باز چهره ات را با همان لبخند کودکانه ببینم...
می خواهم هر چه انتهایش به اسم تو و یاد تو ختم می شود...
شعر هایم ناتمام ماندند...اسیر دلتنگی شدم من...
و خواب مرا به رویای با تو بودن می رساند...
کاش خیابان های شلوغ سهم ما نبود...
اما..غصه ای نخواهم خورد...
اشکهایم را برای شانه های تو ذخیره خواهم کرد...
حرف های ناتمامم را به روی دیوار قلبم حک می کنم
و با دیدنت همه را تکمیل می کنم...
پاییز از راه می رسد و ما دوباره به بودن
و رسیدن به انتهای جاده ی سرنوشت می اندیشیم...
دلتنگی ها گاه ازجنس اشکند وگاه ازجنس بغض
گاه سکوت میشوند و خاموش می مانند
گاه هـ ـ ق هـ ـ ق میشوند و می بارند
"دلتنگی" من اما جنس عجیبی دارد....