متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - rima

  • جنسیت : زن
  • سن : 31
  • کشور : ایران
  • استان : یزد
  • شهر : یزد
  • فرم بدن : هیکل زیبا
  • اندازه قد : 1.60
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : خاکستری
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : تنها / هرگز نمیخوام ازدواج کنم
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کاردانی
  • نوع رشته : فنی و حرفه ای
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : دانشجو
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : رفتم
  • شوخ طبعی : متوسط
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : 206
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : خونسرد
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : همراه اول
  • نماد ماه تولد : مرداد
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

10 سال پيش

می دانی..؟
آدم های ِ ساده..
ساده هم عاشق می شوند..
ساده صبوری می کنند..
ساده عشق می وَرزَند..
ساده می مانند..
اما سَخت دِل می کنند..
آن وقت که دل ِ می کنند..
جان می دَهند..
سخت میشکنند..
سخت فراموش میکنند..
آدم های ِ ساده…..

10 سال پيش

تو خیابون تصادف شده من زنگ زدم اورژانس طرف میگه: کسی مجروح دیده؟

پ نه پ زنگ زدم از نگرانی بیرنتون بیارم و بگم همه سالمن!

10 سال پيش

داروخانه هـم می داند کـه ما زخـم هایمان

"زیاد"

است کـه...

بقیـه پولمان را چسب زخـم می دهد !…

10 سال پيش

اینکه با این همه تورم هنوز «رنگارنگ» صد تومنه

نشون میده نامردا قبلا چقد گرون می فروختنش!

10 سال پيش

در این دنیا که مردانش عصا از کور می دزدند

من بیچاره دنبال مرد می گردم

10 سال پيش

همیشــــه دلتنگی

به خاطر نبـــــــودن شخصی نیست

گاه به علت حضور کسی در کنارت استـــــــ

که حواسش به تــــــــو نیستــــــــ
.
.
.
دلم برای یک نفر تنگ است…

نه میدانم نامش چیست…

و نه میدانم چه می کند…

حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم…

رنگ موهایش را نمی دانم…

لبخندش را هم…

فقط میدانم که باید باشد و نیست…
.
.
.
یاد گرفتـــه ام

انسان مدرنـــی باشــــم

و هــر بار که دلتنـــــــگ میشــــوم

بـه جای بغـــــض و اشــــک

تنهـــا به این جملـــه اکتفــا کنـــم کــه

هوای بـــد ایــن روزهــا

آدم را افســــــــرده میکنـد ..!