متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - rezacrazy

  • جنسیت : مرد
  • سن : 32
  • کشور : ایران
  • استان : آذربایجان شرقی
  • شهر : تبریز
  • فرم بدن : متوسط
  • اندازه قد : 1.80
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : بدم میاد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کاردانی
  • نوع رشته : فنی و حرفه ای
  • درآمد : خوب
  • شغل : آزاد
  • وضعیت کار : آزاد
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : چپ و اصلاح طلب
  • خدمت : رفتم
  • شوخ طبعی : خیلی شوخ طبع
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : سمند
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : سبزی پلو با ماهی
  • ورزش مورد علاقه : اسکیت
  • تیم مورد علاقه : تراختور
  • خواننده مورد علاقه : چاووشی
  • فیلم مورد علاقه : کمدی
  • بازیگر مورد علاقه : امین حیایی
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : مهربون
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : همراه اول
  • نماد ماه تولد : تیر
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

9 سال پيش

خدایا یک ماه روزه میگیریم تا هال فقرا رو درک کنیم

یک ماهم کلی پول بده تا هال اغنیا رو درک کنیم !

9 سال پيش

مـن ایـن روزا یـه حـال دیـگـه ای دارم هـمیشه هـیـچ وقـت اینطـور نبـودم

همیشـه نیـمـه خـالـی رو می دیـدم بــه فـکـر نــیـمـه هـای پـر نـبــودم

همیشه فکـر می کردم زمیـن پستـه خدارو سوی قبله می شه پیدا کرد

همین دیروز سمـت ایـن حوالـی بـود یکـی در زد خـدا رفـت و درو وا کـرد

مـن ایـن روزا یـه حـال دیگـه ای دارم جهـان مـن لبـاس تـازه می پــوشـه

من و تـو دیگـه تنهـا نیستیم چون که خـدا با مـا نشسته چای می نوشه

مـلــخ افـتــاده تــوی خـرمـن گـنــدم مـنـم مـثــل هـمـه از کـار بـیـکـارم

بـه جـای داس، شونـه توی دستامه فـقـط بـه فـکـر گـنـدم زار مـوهـاتــم

اگه بارون بـه شیشه مشت میکـوبه بیـا اینـجا بنشین کنـار ایـن کـرسی

خدا با دست من دست هاتو میگیره تو از چشم خدا حالم رو می پرسی

نـه ایـن که بی خیال مزرعـه باشـم دیـگـه از بـاد پـایـیـزی نمـی ترسـم

نگـو ایـن آسیاب از پایـه ویـرون شد خدا با ماست از چیزی نمی ترسم