- جنسیت : زن
- سن : 26
- کشور : ایران
- استان : آذربایجان شرقی
- شهر : تبریز
- فرم بدن : انتخاب كنيد
- اندازه قد : انتخاب كنيد
- رنگ چشم : انتخاب كنيد
- رنگ مو : انتخاب كنيد
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : انتخاب كنيد
- وضعیت زندگی : با خانواده
- اجتماع : صاحب نظر
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : برنامه هاي اجتماعی
- وضعیت تاهل : انتخاب كنيد
- وضعیت بچه : انتخاب كنيد
- وضعیت سواد : انتخاب كنيد
- نوع رشته : فنی و حرفه ای
- شغل : انتخاب كنيد
- درآمد : انتخاب كنيد
- وضعیت کار : انتخاب كنيد
- دین : مسلمان
- مذهب : شیعه
- دید سیاسی : انتخاب كنيد
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : متوسط
- درباره من : انتخاب كنيد
- علایق من : انتخاب كنيد
- ماشین من : انتخاب كنيد
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
- ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
- تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
- فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
- کتاب مورد علاقه : به بچه ها گفتن از بچه ها شنیدن
- حالت من : سپاسگذار
- فریاد من : چه خوب! که «من» نیلوفرِ این مردابم...
- اپراتور : انتخاب نشده
- نماد ماه تولد : اردیبهشت
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : 39523_headzhuqvzbeunpoedaotam99u3tur5me2o4b9.jpg
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد


همیشه فکر میکردم پدرها و مادرها برای «نه» گفتن به فرزندان به یک قلب سفت و سخت و بی احساس نیاز دارن
اما الان فهمیدم همیشه هم اینطور نیست، گاهی دقیقا برعکس؛
پدر و مادری که با وجود تمام دلبستگی هاشون، خودشونرو در مقابل تصمیمات اشتباه فرزندشون،
قوی نگه میدارن و یک «نه» محکم میگن، عاشق ترین والدین هستن ❤️
امروز شنیدههام میتونست یه فیل بزرگ رو زمین بزنه!
من شنیدم، اما هنوز سالمم، هنوز فکرم کار میکنه و هنوز میتونم بنویسم
این قدرت رو فقط والدینِ خوب با ساختن زیر بناهای وجودی محکم میتونن به فرزندشون هدیه بدن
زیربنایی که با شنیدن «بله» و «نه» های محکم و بهجا
با احترام همیشگی
با درک
با صداقت
با مراقبت های خالصانه
و کلی رفتارهای زیبا ساخته میشه

گفتند: «تو» آن چنان که مینمودی نبوده ای
شنیدنش برایم مانند این بود که بگویند رونالدو به ایران آمده!
همین قدر باور نکردنی!
اما رونالدو به ایران آمده بود

به هنگامِ رفتن
کارهای ناتمام مرور میشوند
انجام میشوند و پایان مییابند
تا با خیالی آسوده راهی شویم
میروم
و هر چه مرور میکنم؛ کارِ ناتمامی جز «دوست داشتنت» در این شهر ندارم!
ناتمامی که تمام ندارد؛
چنان عشق و رنج، که تمام ندارد
گویا این کار، هرگز قرار نیست پایان بیابد
گویا این بار، هرگز قرار نیست خیالی آسوده شود
گویا هرگز نقطهای بر سرِ این سطر، جا خوش نخواهد کرد
عشق ممتد خواهد بود و رنج نیز،
زندگی ممتد خواهد بود و تجربه نیز،
آزادی ممتد خواهد بود و اسارت نیز،
«تو» ممتد خواهی بود و «من» نیز...