متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - qqsa

qqsa
شب ها پرنده هایش می روند ! روزها ستاره هایش ! ببین ! آسمان هم که باشی ، باز تنهایی
2780
  • جنسیت : زن
  • سن : 39
  • کشور : ایران
  • استان : تهران
  • شهر : تهران
  • فرم بدن : انتخاب كنيد
  • اندازه قد : انتخاب كنيد
  • رنگ مو : انتخاب كنيد
  • رنگ چشم : انتخاب كنيد
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : متاهل
  • وضعیت بچه : دارم
  • وضعیت سواد : کاردانی
  • نوع رشته : علوم تجربی
  • درآمد : متوسط
  • شغل : >>>>
  • وضعیت کار : تمام وقت
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : متوسط
  • درباره من : .........
  • علایق من : .............
  • ماشین من : .......
  • آدرس وبلاگ : .......
  • غذای مورد علاقه : ............
  • ورزش مورد علاقه : ..........
  • تیم مورد علاقه : ............
  • خواننده مورد علاقه : ..........
  • فیلم مورد علاقه : ...........
  • بازیگر مورد علاقه : ................
  • کتاب مورد علاقه : ..........انتخاب نشده
  • حالت من : انتخاب نشده
  • فریاد من : شب ها پرنده هایش می روند ! روزها ستاره هایش ! ببین ! آسمان هم که باشی ، باز تنهایی
  • اپراتور : همراه اول
  • نماد ماه تولد : انتخاب نشده
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : 16862_headt65v11uugyd1z157a6h25e31cac5a9ut6q.jpg
  • آهنگ پروفایل : <!-- Start --- http://www.Avazak.ir --> <a target="_blank"

7 سال پيش

فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی می کرد.

در افسانها اوردند که روزی مردی نزد او امد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت :

اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن.

فرعون یک روز فرصت گرفت .

شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی در خوابگاهش را به صدا در اورد!

فرعون پرسید:کیستی؟دید شیطان وارد شد.

شیطان گفت :خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست.سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه تبدیل به طلا شد.

یعد خطاب به فرعون گفت:من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم،ان وقت تو با این همه حقارت ادعایی خدایی میکنی؟

پس شیطان اماده رفتن شد که فرعون گفت:چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده شدی؟؟

شیطان پاسخ داد:

زیرا میدانستم که از نسل او همانند تو به وجود می اید.

7 سال پيش

میخندیم

چه اسان لحظه ها را به کام هم تلخ میکنیم.!!!!

و

چه اسان به اخمی میفروشیم لذت باهم بودن را.

و

چه زود دیر میشود و نمیدانیم که فردا میاید و شاید ما نباشیم....

7 سال پيش

از مرگ نمیترسم از این میترسم که وقتی زنده ایم در وجودمان" انسانیت "بمیرد...

و

هستند انساهای که بالای خط فقر ولی زیر خط فهم زندگی میکنند...

7 سال پيش

زمانی را با خودت خلوت کن.
نگذار دیگران مزاحمت شوند.

بنویس.
خط خطی کن.
فکر کن.
آینده ات را ترسیم کن.

و گرنه اسیر دست روزمرگی ها و اتفاقات خواهی شد.

7 سال پيش

بهانه ام ...؟

كه "تو" باشى ....

تلخ ترين و سخت ترين لحظات ....

عاشقانه مي گذرد ...!

"من" ، دل خوشم ....

به اين هر لحظه هايي كه ...؟

درگير توام .....!!!

7 سال پيش

درد اینجاست که نمی شود درد را حالی کسی کرد
محمود دولت آبادی