متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - nimam

nimam
به انتظارتصویر تو این دفتر خالی تاچند ورق خواهد خورد
3243
  • جنسیت : مرد
  • سن : 39
  • کشور : ایران
  • استان : انتخاب كنيد
  • شهر : انتخاب كنيد
  • فرم بدن : هیکل ورزشی
  • اندازه قد : 1.70
  • رنگ مو : قهوه ای روشن
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کارشناسی
  • نوع رشته : انتخاب كنيد
  • درآمد : خوب
  • شغل : مهندس صنایع شیمیایی در یک کارخونه
  • وضعیت کار : تمام وقت
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : میانه رو
  • خدمت : رفتم
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : ضمن تشکر از بازدید پروفایل من من انسانی به تمام معنا احساسی و عاشق زندگی کردن هستم
    ضمن اینکه به گل و درخت وطبیعت علاقه زیادی دارم
    همیشه به دنبال بهترین ها هستم و برای رسیدن به آنها تمام تلاش خود را انجام میدم
    هدفم از پبت در این سایت پیدا کردن دوستانی فعال و سرحال و اکتیو بود
  • علایق من : به موسیقی و وورزش شئدیدا علاقه مندم
    وهرروز ی ساعت از زمانم را به ورزش می گذرونم
  • ماشین من : صراتو
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : شیشلیک
  • ورزش مورد علاقه : فوتبال و جدو
  • تیم مورد علاقه : بارسلون
  • خواننده مورد علاقه : جهان و محمد اصفهانی
  • فیلم مورد علاقه : سکوت بره ها
  • بازیگر مورد علاقه : آل پاچینو
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • حالت من : اخمو
  • فریاد من : به انتظارتصویر تو این دفتر خالی تاچند ورق خواهد خورد
  • اپراتور : انتخاب نشده
  • نماد ماه تولد : بهمن
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : 8537_head9eactrhb9qhs37eqs95tz78q7b8uf2ef7e.jpeg
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

10 سال پيش

نیما جان انشاءالله پدر شما هر چه زود تر سلامتی خودشون رو بدست بیارن
ما هم در این عاشورای حسینی
پای دیگ های نذری برای سلامتی و شفای ایشون دعا میکنیم

10 سال پيش

بیدلم تنها ولی مهتاب را با عشق میخوانم

تکیه ام بیجاتر از بیدو تهی تر از سیاهیهاست میدانم

لیک تو

ای یارب درد اشنای من

چرا جامی زمی دادی به من کز این پلیدیها فراوانم

سحر هنگام بی تابی تو ای یارب مرا یابی؟

میان آن همه درد دل و آهی که میسازم

نمی دانی دلم گوینده صد آشناییهاست

ولیکن جا ن دل

از من مخواه انرا که در احساس همراهم

درون کوزه ای گم کرده ام آن آب یکتا را

تو ای جانا طلب کن آن ثباتی را که در بیراهه می مانم

نمی دانم کجا گردم کجا جویم کجا هستم

تو ای تنها دلیل من

مرا جامی بده یادی بده

کز خواب بیزارم

این هم یکی دیگه از دست نوشته هام

باعثش امشب عزیزی بود که عزیزش توی بیمارستان بستریه وتقاضای دعا داره از همه شما دوستان

واسه سلامتی پدر نیما دعا کنید

10 سال پيش

باران که می زند ، هـمه چیز تازه می شود

حتّی داغِ نبودن ِ تو ...

10 سال پيش

تنهایی یعنی ..

منتظر هیچ کس نباشی

یعنی قراری .. جایی .. دلهره ای .. لحظه ای
......
نداشته باشی

تنهایی همان دلتنگی نیست

در دلتنگی ها کسی حضور دارد...

10 سال پيش

اجازه هست که عشقتو،توکوچه هادادبزنم؟

روپشت بوم خونه هااسمتوفریادبزنم؟

اجازه هست که هرنفس ترانه بارونت کنم؟

ماه وستاره روبازم فدای چشمونت کنم؟

اجازه هست که خنده هات قلبموازجابکنه؟

بهت بگم عاشقتم،دوست دارم یه عالمه

اجازه هست نگاهتو،توخاطرم قاب بکنم؟

چشمی که بدخواهمونه،به خاطرت خواب بکنم؟

اجازه فریادبزنم:توقلبمی تابه ابد؟

بدون اگه رسوابشم به خاطرت خوبه،نه بد!

اجازه هست دریاباشم،کویرروپیمونه کنم؟

توصدف دلم بشی،من تودلت خونه کنم؟

اجازه هست....؟؟

10 سال پيش

جام می و چشم خمار و من و تو
باده نوشیم به مستی پی در پی هم با عشوه تو
صورتمان سرخ شود از مزه می
بی گمان مست شدیم ماهم با عشوه تو
درد دل و زخم زبان را بخریدم به جان
هر زخمه ای بر تن ما هدیه بر جام می و بوسه تو
آتشی است بی گمان در دل من با غمزه چشمان خمارت
عشوه بس کن که خمارم از داغ لب تو
نازنیم من که خمارم تو بیا با می و پیمانه خود پیش و برم
باز بکن ناز تا بکنم جان ز قفس به فدای لب تو(کندن)
تا بگیری تو دگر بار از دلم مل به سبویت
من بمیرم به بر ات با بوسه ای از داغ لب تو