متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - nilofarane

nilofarane
کاربر کنسل شد توسط meisam7p
1840
  • جنسیت : زن
  • سن : 31
  • کشور : ایران
  • استان : فارس
  • شهر : شیراز
  • فرم بدن : هیکل زیبا
  • اندازه قد : 1.70
  • رنگ مو : انتخاب كنيد
  • رنگ چشم : مشکی
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : بدم میاد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : انتخاب كنيد
  • وضعیت بچه : انتخاب كنيد
  • وضعیت سواد : انتخاب كنيد
  • نوع رشته : انتخاب كنيد
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : انتخاب كنيد
  • دین : انتخاب كنيد
  • مذهب : انتخاب كنيد
  • دید سیاسی : انتخاب كنيد
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : انتخاب كنيد
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : گریه
  • فریاد من : کاربر کنسل شد توسط meisam7p
  • اپراتور : انتخاب نشده
  • نماد ماه تولد : مرداد
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

9 سال پيش

زندگی نکن برای مردن.......
بمیر برای زندگی کردن ...

9 سال پيش

خسته ام از تظاهر به ایستادگی
از پنهان کردن زخم هایم
زور که نیست!
دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و
با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!
اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم.....
میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا....!
چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی....؟!
خسته ام .... از تو .... از خودم....از همه ی زندگی....
میخواهم بکشم کنار ! از تو ... از خودم..... از همه ی زندگی....

9 سال پيش

آغوش ات

تنها سرزمين من شد،

نگران نباش

جيبم را از بوسه هايت پر کردام

ديگر برايم فرقي نمي کند

جهنم

بهشت

يا ميدان جنگ

9 سال پيش

با تو که هستم مدام برق چشمانم را می پوشانم...

سوال هایم از تو تمامی ندارد. با تو که هستم کودک می شوم.

مدام چرا و چگونه می بافم و در انتظار حرکت لب های دست نیافتنی ات تنها نگاه می کنم.

با تو که هستم مدام برق چشمانم را با دو دست مضطربم می پوشانم

تا مردمکِ کنجکاوِ نگاه های بی حادثه، خبرچینِ حادثه عاطفه ام نباشند.

تو که می دانی این ستاره بی مکان نیست که آبروریز من شده!

من به نگاه عاشقانه تو دلخوشم و لبخند سخاوتت

9 سال پيش

تو را بانو نامیده‌ام.

بسیارند از تو بلندتر، بلندتر

بسیارند از تو زلال‌تر، زلال‌تر

اما بانو تویی

از خیابان که می‌گذری

نگاه کسی را به دنبال نمی‌کشانی

کسی تاج بلورینت را نمی‌بیند

کسی بر فرش سرخ ِ زیر پایت

نگاهی نمی‌افکند.

و زمانی که پدیدار می‌شوی

تمامی رودخانه‌ها به نغمه در‌می‌آیند

در تن من

زنگ‌ها آسمان را می‌لرزانند

تنها تو و من

تنها تو و من، عشق ِمن

به آن گوش می‌سپریم.

9 سال پيش

وقتى تو می آیى

به سرزمینی خوشبخت بدل می شوم

به سرزمینی پر از آواز پرنده

وقتى تو می روى

سر در گریبانم

مثل مردمی که

کسى را از دست داده اند...