متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - nasimbahari64

  • جنسیت : زن
  • سن : 39
  • کشور : ایران
  • استان : تهران
  • شهر : تهران
  • فرم بدن : انتخاب كنيد
  • اندازه قد : انتخاب كنيد
  • رنگ مو : انتخاب كنيد
  • رنگ چشم : انتخاب كنيد
  • تیپ لباس : ساده
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : فارسی
  • برنامه مورد علاقه : اصلآ تلوزيون نگاه نميكنم
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : دکتری
  • نوع رشته : علوم تجربی
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : تمام وقت
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : متوسط
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : انتخاب نشده
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : انتخاب نشده
  • نماد ماه تولد : اسفند
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

7 سال پيش

به راستی مهربانی زیباترین آوای موسیقی است...

7 سال پيش

زندگی کنید برای رویاهایی که منتظر حقیقی شدن به دست شما هستند.
شما فرصتی برای بودن دارید ،
پس ساکت ننشینید.

بگذارید همه بدانند که شما با تمام توانایی ها و کاستی ها شاهکار زندگی خودتانید.

کافی است لحظات گذشته را رها کرده و برای ثانیه های آینده زندگی کنید.

چون رویاهایتان آنجاست و شما فقط و فقط یکبار فرصت زندگی کردن دارید.


7 سال پيش

خواندن ورودی ذهن است
و
نوشتن خروجی.!
از نور بخوان و از ظلمت بنویس...!

شیدا


7 سال پيش

یک تبسم ، یک دو راهی ، یک عبور
یک خیال ساده و قلبی صبور
میبرد ما را به پای محکمه
قاضی و حکم و لگدها بر غرور
مجرم اینجا نیست من خود شاکیم
کیست دانائی که گوید من کیم؟!
جرم من تنها عبوری بود و بس
با خیالی ساده در راهی عبث
این سراب دور را گشتم اسیر
میشوم هر لحظه با عشق تو پیر
من نمیدانم وکیلم کیست؟ کیست؟
عاشقی دیگر به عالم نیست! نیست!
باده ای از جام رسوائی زدم
تا دمی سر برکشم سوی عدم
گشته ام اینک مقیم کوی دوست
آن که هر جا هست در دستش سبوست
باز هم جامی کنم از می تهی
تا شوم یک دم ز یاد وی تهی
حکم صادر شد روم بر پای دار
باز هم ساقی برایم می بیار