متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - mum

mum
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم/ که در طریقت ما کافریست رنجیدن
1135
  • جنسیت : زن
  • سن : 34
  • کشور : ایران
  • استان : فارس
  • شهر : شیراز
  • فرم بدن : چاق
  • اندازه قد : 1.70
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : مشکی
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کارشناسی ارشد
  • نوع رشته : علوم تجربی
  • درآمد : متوسط
  • شغل : مسئول فنی-کنترل کیفی
  • وضعیت کار : تمام وقت
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : میانه رو
  • خدمت : معاف
  • شوخ طبعی : متوسط
  • درباره من : من خیلی خلاصه ام!! به اندازه همین "."
    و خیلی مفصلم به اندازه ...........
    خودم هم هنوز خودم را نمیشناسم!! چه میتوانم که بگویم؟؟!!!
  • علایق من : خدا و خانوادم.
  • ماشین من : آرزو دارم رنو داشته باشم
  • آدرس وبلاگ : بماند...
  • غذای مورد علاقه : همه غذا ها خصوصا پر پیاز و ور پیاز...
  • ورزش مورد علاقه : دو.شطرنج.رالی.شنا.والبیال. کوهنوردی..... ولی هیچکدوم رو نمیتونم انجام بدم. هه!!
  • تیم مورد علاقه : هیچی!
  • خواننده مورد علاقه : داریوش اقبالی
  • فیلم مورد علاقه : بوی خوش زندگی = رایحه خوب یک زن(با بازی آل پاچینو)//خیلی دور خیلی نزدیک(با بازی مسعود رایگان)// البته فیلم های زیادی دیدم... فیلم های خوب خیلین!!
  • بازیگر مورد علاقه : آل پاچینو
  • کتاب مورد علاقه : قرآن
  • حالت من : بی تفاوت
  • فریاد من : وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم/ که در طریقت ما کافریست رنجیدن
  • اپراتور : همراه اول
  • نماد ماه تولد : شهریور
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : 44784_headv35sx8nb75pzm8v1hrj7zp2577cse212tv.jpg
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

9 سال پيش

گاهی وقت ها دادن شانس دوباره به کسی
مثل دادن یه گلوله ی اضافه ست
برای اینکه باراول نتونسته تو رو خوب هدف بگیره !

ℒ+5ܨܓܨ

9 سال پيش

خداوندا من با تمام کوچکیم یک چیز از تو بیشتر دارم و آن هم خدای است که من دارم و تو نداری...

9 سال پيش

رخی آدمــــها به یک دلیل از مسیر زندگی ما مـیگذرند و میروند
تـا به مـا درسهایی بیاموزند
که اگـــــر می ماندند
هرگز یـــــاد نمی گرفتیــــم !!

9 سال پيش

خال کوبی خلاقانه روی بدن

http://www.hamkhone.ir/member/17147/blog/view/122779--/

9 سال پيش

ناشنوا باش
وقتی همه
از محال بودن آرزوهایت سخن می گویند …

9 سال پيش

بال هایت را کجا جا گذاشتی؟
پرنده بر شانه های انسان نشست.
انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت
- اما من درخت نیستم . تو نمی توانی روی شانه ی من آشیانه بسازی .
پرنده گفت
- من فرق درخت ها و آدم ها را خوب می دانم . اما گاهی پرنده ها
و انسان ها را اشتباه می گیرم .
انسان خندید و به نظرش این بزرگ ترین اشتباه ممکن بود .
پرنده گفت
- راستی، چرا پر زدن را کنار گذاشتی ؟انسان منظور پرنده را
نفهمید ، اما باز هم خندید .پرنده گفت :
- نمی دانی توی آسمان چقدر جای تو خالی است .
انسان دیگر نخندید. انگار ته ته خاطراتش چیزی را به یاد آورد
چیزی که نمی دانست چیست . شاید یک آبی دور ، یک اوج دوست داشتنی .
پرنده گفت
- غیر از تو پرنده های دیگری را هم می شناسم که پر زدن از
یادشان رفته است . درست است که پرواز برای یک پرنده ضرورت است
، اما اگر تمرین نکند فراموشش می شود .
پرنده این را گفت و پر زد . انسان رد پرنده را دنبال کرد
تا این که چشمش به یک آبی بزرگ افتاد و به یاد آورد روزی نام
این آبی بزرگ بالای سرش ، آسمان بود و چیزی شبیه دلتنگی توی
دلش موج زد
آن گاه خدا بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت
- یادت می آید تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم ؟ زمین و
آسمان هر دو برای تو بود . اما تو آسمان را ندیدی . راستی
عزیزم، بال هایت را کجا گذاشتی ؟
انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد .
آن گاه سر در آغوش خدا گذاشت و گریست .