متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - mostafah

  • جنسیت : مرد
  • سن : 39
  • کشور : ایران
  • استان : انتخاب كنيد
  • شهر : انتخاب كنيد
  • فرم بدن : انتخاب كنيد
  • اندازه قد : انتخاب كنيد
  • رنگ مو : انتخاب كنيد
  • رنگ چشم : انتخاب كنيد
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : انتخاب كنيد
  • نوع رشته : انتخاب كنيد
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : انتخاب كنيد
  • دین : مسلمان
  • مذهب : انتخاب كنيد
  • دید سیاسی : چپ و اصلاح طلب
  • خدمت : نرفتم
  • شوخ طبعی : متوسط
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • حالت من : اخمو
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : انتخاب نشده
  • نماد ماه تولد : فروردین
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

10 سال پيش

دستمال خیس آرزوهایم را فشردم همین ۴ قطره چکید:

.

زنده

.

باد

.

رفیق

.

با معرفت !

+5 +5

منم +5 میخوام...

10 سال پيش

آدمیزاد است و هزار دلتنگی



به تکرار دلتنگی ها آغوش باز نکن



گاهی باید به آنچه آزارت میدهد و تو را پر از



دلتنگی میکند...............پشت کرد!!!!!!!!!!!!!

+5

10 سال پيش

دلم زمینی میخوادصاف...

دلی میخواهد پاک

وآسمانی آبی

من باشم وآسمانم...!

+5

10 سال پيش

دروغ آمد: .... اعتبار رفت
شعارآمد: .... عمل رفت
شراب آمد: .... شخصیت رفت
تلویزیون آمد: .... خواب رفت
زنا آمد: .... ازدواج رفت
سودآمد: .... برکت رفت
مد آمد: .... آبرو رفت
پرخوری آمد: ... سلامت رفت
رشوه آمد: .... حق رفت
دیر خوابی آمد: .. نماز صبح رفت
اسراف آمد: .... قناعت رفت
نژاد پرستی آمد: .. برادری رفت
ماهواره آمد: .. حجاب رفت
فارسی وان آمد: .. حیارفت
گاوصندوق آمد: .. زکات رفت
تالار آمد: .... غیرت رفت
تلفن آمد: ... صله رحم رفت
اندیشه کنیم!!
چه ها آمد، چه ها رفت..!؟

10 سال پيش

من زنم!
با دست هایی که دیگر دلخوش به النگوهایی نیست
که زرق و برق شخصیتم باشد!
من زنم!
و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو
سهم میبرد
می دانی؟
درد آور است که من آزاد نباشم
که تو به گناه نیفتی
قوس ها ی بدنم، به چشمهایت
بیشتر ازتفکرم می آیند
دردم می آید که باید لباس هایم را
با میزان ایمان شما تنظیم کنم
دردم می آید که در تخت خواب
با تمام عقیده هایم موافقی!
و صبح ها از دنده ی دیگری از خواب پا میشوی!!!
تمام حرف هایت عوض میشود!!

10 سال پيش

اولین روز باراني را به خاطر داری؟

غافلگیر شدیم!
چتر نداشتیم ،
خندیدیم ،
دویدیم
و به شالاپ شلوپ‌های گل آلود عشق ورزیدیم.

دومین روز باراني چطور؟
پیش‌بینی‌اش را کرده بودی ،
چتر آورده بودی!
من غافلگیر شدم!
سعی می‌کردی من خیس نشوم ،
و شانه سمت چپ تو کاملاً خیس بود...

سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد میکند ،
حوصله نداشتی سرما بخوری ،
چتر را کاملاً بالای سر خودت گرفتی
و شانه راست من کاملا خیس شد...

و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی...
و مجبور بودیم برای اینکه پین‌های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم!

فردا دیگر برای قدم زدن نمی‌آیم.
تنها برو!

+5