متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - mos1956

mos1956
خسته ام خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
881
  • جنسیت : مرد
  • سن : 37
  • کشور : ایران
  • استان : خوزستان
  • شهر : اهواز
  • فرم بدن : متوسط
  • اندازه قد : 1.60
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کارشناسی
  • نوع رشته : فنی و حرفه ای
  • درآمد : خوب
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : دانشجو
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : رفتم
  • شوخ طبعی : متوسط
  • درباره من : سلام آدمی هستم صادق.پاک.کمی تو دار .و در کل به نظر دوستانم آدمی هستم که خوبم.حال قضاوت با دوستان و شما عزیزان است.
  • علایق من : میشه گفت به همه چی علاقه دارم هر چیزی یاد یری آن خوب است در حدش.
  • ماشین من : ندارم
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : فوتبال-شنا
  • تیم مورد علاقه : بارسلونا.آث میلان و در نهایت قرمزته
  • خواننده مورد علاقه : داریوش
  • فیلم مورد علاقه : مخمسه
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : قرآن
  • حالت من : کنجکاو
  • فریاد من : خسته ام خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
  • اپراتور : ایرانسل
  • نماد ماه تولد : تیر
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : 46460_head5hscu48x3pd8up75nahg5ek26h5727uvf.jpeg
  • آهنگ پروفایل : آرام بخش

9 سال پيش

جان به فدای خم ابروی دوست

بود و نبودم همه از بود اوست

عشق که در نقطه ی پرگار اوست

کمتر از آنم که کنم وصف دوست

آنکه به یک مو همه را نقش بست

روز و شب از طره ی او گفتگوست

قطره ی اشگی که ز چشمش چکید

مستی عالم همه از آن سبوست

چون که مرا نیست ز خود آبرو

چشم تر دوست مرا آبروست

چهره چو در جام نهان کرده وی

بوسه از آن می به لبم آرزوست

در عجبم او به تماشای کیست ؟

آینه را آینه در جستجوست

9 سال پيش

ای دل غمزده در سینه ی غمناک سلام

کعبه ی عشق توئی پاک تر از پاک سلام

مرهمی نیست کزآن درد تو آرام شود

ای به زخم همگان مرهم و تریاک سلام

بی سب نیست که دل نام نهادند ترا

هر چه فهم است توئی خانه ادراک سلام

هستی عالم امکان همه از خاک و گلند

همه ی عالم هستی زتو ای خاک سلام

خانه ای در قفس سینه ترا ساخته اند

بنگر این خانه که باغیست پر از تاک سلام

می از آن نوش مرا غصه فراموش کنم

غصه می آورد این می می غمناک سلام

9 سال پيش

وزهای رفته ی سال را ورق میزنم .......

چه خاطراتی که زنده نمیشوند.......

جچه روزهاکه دلم میخواست تا ابد تمام نشوند

وچه روزهاکه هر ثانیه اش یک سال زمان میبرد.......

چه فکرها که آرامم کرد

و چه فکرها که روحم را ذره ذره فرسود.......

چه لبخندهاکه بی اختیار برلبانم نقش بست

و چه اشک هاکه بی اراده از چشمانم سرازیر شد......

چه آدم هاکه دلم راگرم کردند

و چه آدم ها که دلم را شکستند......

چه چیزهاکه فکرش را هم نمیکردم

وشد و چه چیزهاکه فکرم را پرکردو نشد.......

چه آدم هاکه شناختم

و چه آدم هاکه فهمیدم هیچگاه نمیشناختمشان.......وچه.......

و سهم یک سال دیگر هم یادش بخیر میشود.......

کاش

ارمغان روزهایی که گذشت آرامشی باشد از جنس عشق و یکدلی......

آرامشی که هیچگاه تمام نشود......♥★

9 سال پيش

انـבوه ڪــہ از حــב بــگــذرב

جــایــش را مـے‌בهــد بــہ یــڪـ بــے‌‌اعتنــایــے مــزمــלּ
دیــگــر مـهـّـم نـیــωـــت
a
بــوבלּ یــا نـبــوבלּ ...

בوωـــت בاشـتــלּ یـــا نـداشتـלּ ...

בیـگــر حـســے تـو را بـــہ احـســــاس ڪـرבלּ نمــے ڪـشــانــد ...

בر آن لحظـــــہ فـقــط בر ســڪـــوت غــرق می شــوے

9 سال پيش

ﺍﯾﺴــــــﺘــــﺎﺩﻩ ﺍﻡ
ﺑﮕـــﺬﺍﺭ ﺳـــﺮﻧﻮﺷـــﺖ ﺭﺍﻫـــﺶ ﺭﺍﺑـــﺮﻭﺩ !
ﻣـــﻦ ﻫﻤﯿــﻦ ﺟﺎ،
ﮐﻨﺎﺭ ﻗـــﻮﻝ ﻫـﺎﯾﺖ ،
ﺩﺭﺳــــﺖ ﺭﻭﺑــﺮﻭﯼ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺷﺘـــﻨﺖ
ﻭ ﺩﺭ ﻋﻤــــﻖ ﻧﺒـــﻮﺩﻧﺖ ، ﻣﺤـــــﮑﻢ ﺍﯾــﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﻡ

9 سال پيش

فردی چند گردو به رهگذری داد و گفت : بشکن و بخور و برای من دعا کن !
رهگذر گردوها را شکست ولی دعا نکرد .
آن مرد گفت: گردوها را میخوری نوش جان ، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم !
رهگذر گفت:

«مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای ، خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است!»