متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - mohammad727

mohammad727
اکثر اوقات آرومم زیاد داد نمیزنم اما واقعیت اینه که دیر عصبانی میشم اما بد عصبانی میشم
327
  • جنسیت : مرد
  • سن : 32
  • کشور : ایران
  • استان : گیلان
  • شهر : بندرانزلی
  • فرم بدن : هیکل ورزشی
  • اندازه قد : 1.80
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کاردانی
  • نوع رشته : علوم ریاضی
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : انتخاب كنيد
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : نرفتم
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : زرشک پلو و فسنجون
  • ورزش مورد علاقه : رزمی
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : شادمهر و ابی و محسن یاحقی و محسن چاوشی-خارجی alex , enriqe,inna,lione
  • فیلم مورد علاقه : inception
  • بازیگر مورد علاقه : شهاب حسینی . بهرام رادان. Liam Neeson.Keanu Reeves
  • کتاب مورد علاقه : بامداد خمار - هری پاتر
  • حالت من : موفق
  • فریاد من : اکثر اوقات آرومم زیاد داد نمیزنم اما واقعیت اینه که دیر عصبانی میشم اما بد عصبانی میشم
  • اپراتور : ایرانسل
  • نماد ماه تولد : اسفند
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : 96090_headb22ngpuvy3nn9dsr25fm73nmpm62nhhoaa.jpg
  • آهنگ پروفایل : adam badi naboodam

8 سال پيش

خسته ام..
از خودم...
کاش کمی خودم را
برای روز مبادا جا گذاشته بودم ... !


8 سال پيش

کفش کودکی را دریا برد کودک روی ساحل نوشت دریای دزد. آن طرف مردی که صید خوبی داشت روی ماسه ها نوشت دریای سخاوتمند. جوانی غرق شمارش نوشت دریای قاتل. پیرمردی مرواریدی صید کرد نوشت دریای بخشنده.موجی نوشته‌ها راست.دریا آرام گفت به قضاوت دیگراناعتنا نکن اگر میخواهی دریا باشید آنچه گذشت آنچه شکست آنچه نشد حسرت نخور زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد


8 سال پيش

سلام دوستان
من به تازه گی تو عشقم به یه فرجام نا موفق رسیدم
با این که اون منو گذاشت و رفت اما بهم گفت خاطراتت مال منه هیچ وقت خاطراتت رو پس نمیدم . نمیدونم چرا موقع رفتن این حرفو زده اما خلاصه رفته و دیگه نیست
شروع یه زندگی جدید برام سخته
اصلا نمیدونم از کجا باید شروعش کنم
هرچی رویا و هدف دارم همش مال منو اونه
چطوری وقتی به آرزو های اون که مال با هم بودنمونه میرسم باید با یه نفر دیگه شریک بشم؟
اصلا نمیتونم این قضیه رو درک کنم