متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


سر کلاس استاد گفت :

شما که نیشت بازه پاشو برو تخته رو پاک کن

منم گفتم : نمی رم استاد !!!

گفت : ینی چی ؟ چرا نمی ری ؟ 

می گم پاشو تخته رو پاک کن

منم خیلی جدی بلند شدم گفتم دوس ندارم

بچه ها قهرمان کلاسشون رو تو این صحنه ببینن

بچه ها زدن زیر خنده . . . بعد اومد تلافی کنه

داشتم می رفتم پای تخته گفت خوشگل پسر

از این لباسا که تنته مردونش هم هس ؟

منم خیلی ریلکس گفتم

استاد اگه واسه شوهرتون میخواید سایزش تموم شده 

دوباره کلاس ترکید از خنده . . . برگشت گفت:

خوشمزه حالا خودت حذف می کنی یامن حذفت کنم ؟

منم دوباره جدی گفتم واسه یه قهرمان

هیچ فرقی نمی کنه استاد !!!

حسابی قاطی کرد رف سمت لیست

گف اسمت چیه بلبل زبون ؟

منم گفتم کوچیک شما امید هستم

استاد لیست رو نگا کرد گف امید چی ؟؟

منم خیلی جدی صدامو کشیدم گفتم

امـــــــــــیــــــــده جـــــــــــــهان !!!

کلاس منفجر شد . . . ماژیکو پرت کرد از بالا سرم رد شد و

دویدم در کلاسو بستم فرار کردم !!!

خاطرات يك مشروط موفق


به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


sami1235
ارسال پاسخ

لایک لایک

amir92
ارسال پاسخ

مرسی

REZA_PHILOSOPHER
ارسال پاسخ
hajar
ارسال پاسخ

چقدر عاااالی بود

REZA20zzz
ارسال پاسخ

قشنگ بود ممنون.
like dari

danial1366
ارسال پاسخ

ای ول داری

Nilsa
ارسال پاسخ
Nilsa
ارسال پاسخ
hamidreza1357
ارسال پاسخ

زیبا بود
لایک داشت

zeynab100
ارسال پاسخ

هههههههه جالب بود

Alireza92
ارسال پاسخ

عجب

мя_κıпɢ
ارسال پاسخ
manimah
ارسال پاسخ

0Arta :
ایشالا عمه میشی:D

ممنون قشنگ بود

اره بد بختانه دو تا داداشم دارم هر کدوم دوتا ام بیارن کارروح ما ساختس

0Arta
ارسال پاسخ

ایشالا عمه میشی

ممنون قشنگ بود

sarakhanum
ارسال پاسخ
00arminkarimi
ارسال پاسخ

باحال بود مرسی

parendik
ارسال پاسخ