متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • شعر/ فردوسی‌/ نژادی‌ پدید آید اندر میان‌/ معروف‌ به پیشگویی…

  • نهان بدتر از آشکارا شود دل شاهشان سنگ خارا شود بداندیش گردد پدر بر پسر پسر بر پدر هم چنین چاره گر شود بنده بی هنر شهریار نژاد و بزرگی نیاید به کار به گیتی کسی رانماند وفا روان و زبانها شود پر جفا از ایران وز ترک وز تازیان نژادی پدید آید اندر میان نه دهقان نه ترک و نه تازی بود سخنها به کردار بازی بود همه گنجها زیر دامن نهند بمیرند و کشور به دشمن دهند» …
  • شعر‌/ هیچ‌/ مظاهر‌ مصفا‌

  • مردی ز شهر هرگزم از روزگار هیچ جان از نتاج هرگز تن از تبار هیچ از شهر بی کرانه ی هرگز رسیده ام تا رخت خویش باز کنم در دیار هیچ از کوره راه هرگز و هیچم مسافری در دست خون هرگز و در پای خار هیچ در دل امید سرد و به سر آرزوی خام در دیده اشک شاید و بر دوش بار هیچ در کام حرف بوک و به لب قصّه ی مگر بر جبهه نقش کاش و به چهره نگار هیچ دنبال آب زندگی از چشمه سار مرگ جویای نخل مردمی از جویبار هیچ …
  • از زمزمه‌ دلتنگیم‌ / حسین‌ منزوی

  • از زمزمه دلتنگیم ، از همهمه بیزاریم نه طاقت خاموشی ، نه تاب سخن داریم آوار ِ پریشانی ست ، رو سوی چه بگریزم ؟ هنگامه ی حیرانی ست ، خود را به که بسپاریم ؟ تشویش ِ هزار «آیا» ، وسواس ِ هزار «امّا» کوریم و نمی بینیم ، ورنه همه بیماریم دوران شکوه باغ ، از خاطرمان رفته است امروز که صف در صف ، خشکیده و بی باریم دردا که هدر دادیم ، آن ذات ِ گرامی را تیغیم و نمی بّریم ، ابریم و …
  • نصیحت‌ الحمار‌

  • خر وصیّت کرد : فرزندم ! بیا و ‌خر نباشاین همه خر بوده ای ، کافی ست ، پس دیگر نباشیا تلاشت را بکن با پارتی پُستی بگیریا فرار مغزها کن ! توی این کشور نباشکار کردن مثل خر در شأن ما هرگز نبودهمتی کن وارثِ این شغل زجرآور نباشسعی کن یا رانت خواری یا زمین خواری کنیهر چه می خواهی بخور اما پی عرعر نباشآخورت را پُر کن و تنها خودت از آن بخوربیخودی دلسوز اسب و قاطر و اشتر نباشاز مترسک هم نترس، اصلا به او…
  • مهسا امینی

  • مهسا امینی (۱۳۷۹ – ۲۵ شهریور ۱۴۰۱) دختر ۲۲ ساله ایرانی بود که در ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، در فاصله کوتاهی پس از دستگیری توسط گشت ارشاد در تهران، در اثر ضرب و جرح به کما رفت و بر اثر شدت جراحات ناشی از ضربات وارده مأموران گشت ارشاد جمهوری اسلامی در بیمارستان کسری تهران درگذشت.…
  • شعر سیب سروده حمید مصدق

  • تـــــوبــه مـــن خندیدی  و نمیدانستی مـــن به چه دلهره از باغـــچه همســـایه ســــیب رادزدیدم ! باغبــــان ازپی مــــن تنددوید ســــیب دندان زده را دست تودید غضب آلــــود به من کردنـــگاه ســـیب دندان زده ازدســت توافتادبه خــــاک و تـــو رفتــی وهنـــوز سالهــــاست که درگـــوش من آرام آرام خش خش گام توتکرارکنان میدهد آزارم ومن اندیشه کــنان غرق این پنــــدارنم که چرا باغچه کوچک…
  • آدم‌ آورد در این دیر خراب‌ آبادم

  • فاش می‌گویم و از گفتهٔ خود دلشادم بندهٔ عشقم و از هر دو جهان آزادم طایرِ گلشنِ قدسم چه دهم شرحِ فراق؟ که در این دامگَهِ حادثه چون افتادم من مَلَک بودم و فردوسِ بَرین جایَم بود آدم آورد در این دیرِ خراب آبادم سایهٔ طوبی و دلجوییِ حور و لبِ حوض به هوایِ سرِ کویِ تو بِرَفت از یادم نیست بر لوحِ دلم جز الفِ قامتِ دوست چه کُنَم؟ حرفِ دِگَر یاد نداد استادم کوکبِ بختِ مرا هیچ مُنَجِّم نَشِناخت یا رب…
  • وحشی‌ بافقی، غزلیات، ۲۶۹

  • ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم رم دادن صید خود از آغاز غلط بود حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم کوی تو که باغ ارم روضهٔ خلد است انگار که دیدیم ندیدیم، ندیدیم سد باغ بهار است و صلای گل و گلشن گر میوهٔ یک باغ نچیدیم ، نچیدیم سرتا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم وحشی سبب دوری …
  • شعر قلب‌ مجروح‌ اثر‌ پروین‌ اعتصامی

  •  قلب مجروح دی، کودکی بدامن مادر گریست زار کز کودکان کوی، بمن کس نظر نداشت طفلی، مرا ز پهلوی خود بیگناه راند آن تیر طعنه، زخم کم از نیشتر نداشت اطفال را بصحبت من، از چه میل نیست کودک مگر نبود، کسی کو پدر نداشت امروز، اوستاد بدرسم نگه نکرد مانا که رنج و سعی فقیران، ثمر نداشت دیروز، در میانهٔ بازی، ز کودکان آن شاه شد که جامهٔ خلقان ببر نداشت من در خیال موزه، بسی اشک ریختم این اشک و آرزو، ز چه ه…
  • داستان‌ سروده‌ شدن‌ شعر قلب مادر‌

  • پیدایش قطعه معروف قلب مادر روند جالب توجهی دارد: روزنامه ایرانشهر (مؤسس: کاظم زاده ایرانشهر) که در دهه بیست میلادی در برلین منتشر میشد، در شماره ۴ خود یک مسابقه ادبی برگذار کرد. از شرکت کنندگان که ایرج نیز جزو آنها بود خواسته شده بود، یک قطعه نثر آلمانی را که به فارسی ترجمه شده بود بصورت شعر درآورند. مضمون این قطعه ازاین قرار است: شب مهتاب بود. عاشق و معشوق در کنار جویی نشسته مشغول راز و نیاز بو…