بین ما مگر فاصله ای هم هست ؟؟

مدتی ست شگفت زده می شوم از نشانه هایی که برایم میفرستی

لای یک کتاب فال حافظ یا در یک سایت اینترنتی یا لای خاطرات مادر یک شهید جواب سوالها و درمان آشفتگی هایم را می یابم .

چه نشانه های عجیبی درست همانی هستند که من می خواهم وجز تو کسی نمی داند .

تعجب میکنم از اینکه تو راحت تر و زود تر از آدم های اطرافم جواب می دهی به تک تک گله هایم ....

چقدر نزدیک شده ای به من شاید هم من به تو که اینقدر ساده و زود پاسخ می دهی به درخواست هایم . شاید حالم وخیم است که بیشتر توجه می کنی به من شاید هم نه  ... نمی دانم

مگر می شود اینهمه نزدیکی بین خدایی به بزرگی تو و بنده ای به کوچکی من

یک دنیا محبت که من توی نامه هایم می گنجانم و از روی پشت بام خانه یمان نامه هارا برایت پست میکنم نامه ها را از آِن بالا بالاتر پرت می کنم به سمت تو

ناه ام می افتد زمین پیش پایم اما

تو رویم را زمین نمی اندازی   برش می داری و می خوانی وچه ساده پاسخ می دهی به تک تک سوالهایم  وقتی در بین سطر های یک کتاب امانتی نشانه ای از تو پیدا می کنم و جواب سوالاتم را ...

بین ما مگر فاصله ای هم هست

وقتی من چشم به آسمان می ذوزم و تو چشم به زمین ....

 بین ما مگر فاصله ای هم هست ؟