توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
شکسپیر : ﺑﻌﻀﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺯﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ، ﺑﺮﺧﯽ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ و...…
- پسر ﺑﭽﻪ ﻓﻘﯿﺮﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰ ﻧﺸﺴﺖ. ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻏﺶ ﺭﻓﺖ. ﭘﺴﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺷﮑﻼﺗﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﮔﻔﺖ 50 ﺳﻨﺖ.ﭘﺴﺮﮎ ﭘﻮﻝ ﺧﺮﺩﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺷﻤﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺑﺴﺘﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﺰﻫﺎ ﭘﺮﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﺪﻩ ﻧﯿﺰ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﮔﻔﺖ 35 ﺳﻨﺖ ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ. ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﯾﮏ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺍﺯ ﺗﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺁﻭ…
نامه ی زیبای یک بسیجی به همسنگر دنیا پرستش
- جناب آقای صالح سلام من حسین کرمانپور هستم، فرزند مرحوم حاج سیفالله، دم بازارچه توانا. امروز ۴۵ ساله شده و در کسوت یک طبیب، همچنان سعی میکنم اگر خدای مهربان عنایت کند خدمتگزار بندههای بیمارش باشم. روزهای آخری که جنگ داشت خاتمه مییافت، هنگام بازگشت در جاده خرمشهر – اهواز به دوست گلی گفتم: طولی نمیکشد که این جاده پر از ماشینهای آخرین مدلی می شود…
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
- دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد تو را بر در نشاند او به طراری که میآید تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد …
خدای من!
- خدای من! اگر از آن سو به تو روی می آورم که مرا از وجود جهنم نجات دهی از شعله های آن مرا رهایی دهی، همان بهتر که در آن شعله ها مرا بسوزانی و اگر از آن سو به تو روی می آورم که مرا به بهشت فراخوانی و در آن جای دهی ؛ درهای بهشت را برویم بسته نگهدار ، ولی اگر برای خاطر تو به سویت می آیم خدای من! مرا از خودت مران . تو …