متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


ماییم و همین خاطر اَفگار و دگر هیچ

درساخته با راحتِ آزار و دگر هیچ

جز درد تو در خانۀ دل نیست متاعی

غم بر سرِ هم، ریخته بسیار و دگر هیچ

گفتی که به سر، کار دل خسته چه داری؟

رازی که دَوَد بر سر بازار و دگر هیچ

کار دگری نیست گشادِ درِ بختم

یک ناله کند چارۀ این کار و دگر هیچ

آن عشق که در پرده بمانَد به چه ارزد؟

عشق است و همین لذت اظهار و دگر هیچ

آنم که صبا بوی گلی افکنَدَم پیش

آن هم به زکات گل و گلزار و دگر هیچ

آن خاربُنم در چمن دهر، که دیده‌ست

آغوش و برِ سایۀ دیوار و دگر هیچ

از نیک و بد هر دو جهان نامزد ماست

یک سینه پر از حسرت دیدار و دگر هیچ

آبش اگر از چشمۀ خلد است «شفایی»

نخل طلبم خاردهد بار و دگر هیچ

شفایی اصفهانی

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


tannaz01
ارسال پاسخ

Angel_of_heaven :
{40}
{h}



Angel_of_heaven
ارسال پاسخ
tannaz01
ارسال پاسخ

amirhosein123 :
تمام

تمام

amirhosein123
ارسال پاسخ

تمام

tannaz01
ارسال پاسخ

farnia :
لايك



tannaz01
ارسال پاسخ

seldaaa :
{40}



farnia
ارسال پاسخ

لايك

seldaaa
ارسال پاسخ
tannaz01
ارسال پاسخ

Arman33 :
عالی بود. ممنون

خواهش آقا آرمان ، ممنون از حضورتون

Arman33
ارسال پاسخ

عالی بود. ممنون