متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


rezak
rezak
۱۳۹۴/۱۲/۲۳

گاهی وقتها نوشتن برایت سخت ترین کار دنیا می شود

با اینکه هنوزحرفهای زیادی برای نگفتن! داری

انگشتانت را یارای نوشتن نیست

تنها کاری که از دستت بر می آید سکوت است

و باز هم ناگفته هایت را سکوت می کنی

می خواهی سکوتت را فریاد بزنی

اما صدای سکوتت انقدر بلند هست که نیازی به فریاد نمی بینی

...

لحظاتی در زندگی هست که باید برخیزی

نگاهی به پشت سرت بندازی و چشمهایت را ببندی

برخیزی و آغاز کنی زندگی را...

باید متولد شوی...

لحظاتی در زندگی هست که باید چشمهایت را ببندی

بر چیزهایی که نگریستنش روز تولدت را به تاخیر می اندازد

باید عادتهایی را در وجودت به فراموشی بسپاری

باید، بایدهایی را و نبایدهایی را جایگزین کنی

خلق هایی را و خلق هایی را در وجودت حذف کنی

باید بمیری

قبل از آن که بمیری...

rezak
rezak
۱۳۹۴/۱۲/۲۳

هر فردی زیبایی منحصر بفرد دارد. هر کسی رویاهایی دارد که دیگران چیزی در موردش نشنیده اند. هر شخصی استعدادهایی دارد که مردم به آن توجهی نکرده اند. هر انسانی دارای ضعف های درونی پنهان است. هر آدمی داستانی ناگفته دارد، پس هرگز با این تصور که سراسر زندگی کسی را می دانید در موردش شروع به پیش داوری و قضاوت نکنید چون احتمالاً واقعیت این است که همه چیز را درباره او نمی دانید.

rezak
rezak
۱۳۹۴/۱۲/۲۳

اصل زندگی

زندگی تو بازتاب اندیشه های توست ، هر آنچه را که ذهن تو باور کند به دست می آوری و آنچه را که محکوم کنی از دست می دهی.

و این را بدان که :

خوشبختی بر 3 اصل استوار است :

۱- فراموش کردن گذشته

۲ - غنیمت شمردن حال

۳-امیدوار بودن به آینده

برای انسانهای بزرگ بن بستی وجود ندارد

چون بر این باورند که :

یا راهی خواهم یافت

یا راهی خواهم ساخت

اجازه ندهید پرنده ی اندیشه ی شما بر روی شاخسارهای فقر و

نداری لانه کند.

به ثروت هایی که می توانید بدست آورید بیندیشید.

زیرا این اندیشه های ثروت طلبانه اند که ثروت می آفرینند.

من موفقم ... من ثروتمندم .

rezak
rezak
۱۳۹۴/۱۲/۲۳

بر سر مزرعه ی سبز فلک ،



باغبانی به مترسک می گفت :



دل تو چوبین است و ندانست که این زخم زبان ،



دل چوبین مترسک را هم



می شکند .

rezak
rezak
۱۳۹۴/۱۲/۲۳

باشفقت و مهربان باش (مثل خورشيد)

اگر كسي اشتباه كرد آن را بپوشان (مثل شب)

وقتي عصباني شدي خاموش باش (مثل مرگ)

متواضع باش و كبر نداشته باش (مثل خاك)

بخشش و عفو داشته باش (مثل دريا)

اگر مي خواهي ديگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آيينه)

اهداف گروهاهداف گروهاهداف گروه

rezak
rezak
۱۳۹۴/۱۲/۲۳

چه آسان تماشاگر سبقت ثانیه هاییم و به عبورشان میخندیم ،

چه آسان لحظه ها را به کام هم تلخ میکنیم

و چه ارزان به اخمی میفروشیم لذّت با هم بودن را ...

و چه زود دیر می شود و نمی دانیم که شاید فردایی نباشد.

rezak
rezak
۱۳۹۴/۱۲/۲۳

دوستان دو گونه اند :

یکی آنان که همیشه شما را می خندانند و از ایشان خیری نخواهید دید.

دیگر آنان که عیب شما را می گویند و شما را به اندیشه وا می دارند؛ قدر ایشان را بدانید.

rezak
rezak
۱۳۹۴/۱۲/۲۳

من شاید از معدود کسانی‌ باشم که معتقدم و واقعا بر این باور هستم که خوشبختم
که طعم شیرین خوش بختی را بارها و بارها و بارها چشیده‌ ام
من مردی هستم که از برق نگاه یک نوازنده سیاه پوست خوش بخت می شود
من از بوییدن یک گل نیمه پلاسیده یاس در دست دخترکی هفت ساله‌ خوش بخت می شوم
من از دستی‌ که یواشکی یک شیرینی‌ کوچک در بشقابم می ‌گذارد خوشبخت می شوم
من از بوی خاک باران زده شب قبل خوشبخت می شوم
من از صدای تاس تخته نرد
من از بوی عطر هل چای دو غزال
من از قرمزی یک تربچه میان یک دسته ریحان خوشبخت می شوم
من از بستن چمدان ، حتی از باز کردن آن خوشبخت می شوم
من تمام صبح‌ هایی‌ که بدون سر درد بیدار می شوم خوشبختم
من همه روزهایی که حتی یک گدا نمی ‌بینم خوشبختم
من با هر گیلاس شرابی‌ که پر و خالی‌ می شود ، با هر نخ سیگاری که دود می شود خوشبخت تر می شوم
من با هر زمستانی که بهار می شود
با هر کبوتری که آزاد می شود خوشبخت تر می شوم
من برای هر نفسی که با عشق می کشم خوشبخت می شوم
من از اینکه به جرات میتوانم بگویم مردی‌ هستم خوشبخت ، خوشبخت تر می شوم.

rezak
rezak
۱۳۹۴/۱۲/۲۰

من را به غیر عشق به نامی صدا نکن



من را به غیر عشق به نامی صدا نکن

غم را دوباره وارد این ماجرا نکن



بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن

با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن



موهات را ببند دلم را تکان نده

در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن



دل من در کنار توست اگر چشم وا کنی

خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن



بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود

تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن



امشب برای ماندنمان استخاره کن

اما به آیه های بدش اعتنا نکن

rezak
rezak
۱۳۹۴/۱۲/۲۰

کسی جاتو نمیگیره

تو این خونه هوایی نیست، غروبایی که غمگینم
نفسی اگه با من هست، هوای تو تو سینم

خیالت با منه هر شب، نفس می سازم از یادت
دلی که خونه از غصت، هنوزم خیلی میخوادت

کسی جاتو نمیگیره، هنوزم پای تو هستم
مثل درهای این خونه، چشامم رو همه بستم

تو نیستی و لبای من، فقط عکست رو می بوسه
تو رو اینقدر بوسیدم، که عکست داره میپوسه

هنوزم خاطرات تو، نمیزاره که تنها شم
من حتی بعد مرگم هم، میتونم عاشقت باشم

هنوز هیچی مثل چشمات، منو از من نمیگیره
تو احساسی به من داری، که با دوری نمیمیره

کسی جاتو نمیگیره، هنوزم پای تو هستم
مثل درهای این خونه، چشامم رو همه بستم

تو نیستی و لبای من، فقط عکست رو می بوسه
تو رو اینقدر بوسیدم، که عکست داره میپوسه