متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • دلگیرم از زمانه بیا مهربان من

  • دلگیرم از زمانه بیا مهربان من بر لب رسیده از غم ایّام، جان من   دنیا مرا به بند اسارت کشیده است رنگ قفس شده همه‌ی آسمان من   عمرم به سر شد و نشدم آنچه خواستی باران شرم می چکد از دیدگان من   عشّاق را به رنج و بلا آزموده‌اند ای وای اگر «فراق» بود امتحان من   دستم بگیر تا نرود نوکرت ز دست هجران تو ببین که بریده امان من   در عالم خیال شدم با تو همسفر تعب…
  • ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ / ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺍﻡ ﮐﻪ ﻣﺎﻩ ﺷﺐ ﺗﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ…

  • ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖﺁﺷﻔﺘﻪ ﺍﻡ ﮐﻪ ﻣﺎﻩ ﺷﺐ ﺗﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖﮔﻔﺘﻢ ﺩﻭﺍﯼ ﺩﺭﺩ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺭﺳﺪﺍﻣّﺎ ﻃﺒﯿﺐ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﯾﻮﺳﻒ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﺩﺣﻖ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖﭼﺸﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭼﺸﻢ ﺗﺮﻡ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪﭘﻨﺠﺎﻩ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺟﻤﻌﻪ ﻭ ﺩﻟﺪﺍﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖﻣﻦ ﭼﻪ ﻏﺮﻭﺏ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺗﻮﺁﯾﻪ، ﻗﺴﻢ، ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩﺷﮑﺮ ﺧــــــﺪﺍ ﺯ ﻣﺎ ﻧﻈﺮ ﯾﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﻬﺎ…
  • سال نو مبارک

  •   یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهاریا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحالحلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعتمی‌باشد را به تمامی عزیزان تبریک و تهنیت عرض کرده و سالی سرشار از برکتو معنویت را از درگاه خداوند متعال و سبحان برای شما عزیزان مسئلت دارم.…
  • خجالت میکشم آقا بگویم یارتان هستم

  • خجالت ميکشم آقا بگويم يارتان هستم   که می دانی و می دانم فقط سربارتان هستم   و با اين بی وفایی ها و اين توبه شکستن ها   حلالم کن که عمری موجب آزارتان هستم   هزاران جمعه رفت و بودم و اما نبودی تو   خودم ميدانم آقا "من" گره در کارتان هستم   نشانت در دلم بود و من بيچاره همواره   ميان شهر آواره ، پیِ آثارتان هستم... …
  • ثمر عمر

  • ثمر عمر بنام او کس ز حال دل خونم خبری داشت نداشـــــــت مرغ دل کنج قفس بال و پری داشــــــت نداشت روزگارم ســــــــپری گشت در این وهم عجیب که دلم پیش دلش پا و ســـری داشت نداشــت دل من نالــه برآورد بکـــــــــــــش نالـــه ز دل ناله ام بر دل ســـنگش اثری داشــــت نداشت طاق ابروی کجش قســــــمت من بود ز عشق عشق او جز غم و آزار بری داشت نداشـــــت چه کنم ســـــهم من از غصه زیادست به عمر دگری این هم…
  • عطش عشق

  • عطش عشق بنام او تقديم به همه ي عاشقاني كه در ژرفاي جذبه ي عشق ناي از جان ، رنگ از روي و ادب از بيان باخته اند و جز سخني بي سامان واگويه هاي ديرينه ي شان را پژواكي نيست يكي بود يكي نبود فقط خدا بهاري بود جز خداي عاشقا دل از همه فراري بود عاشقي خسته دلي بود و زپا فتاده بود كاسه ي صبرش پر و اشكاي چشمش جاري بود دلش مي خواس گريه كنه داد بزنه زاري كنه شايد بياد شايد بره اين ديگه اختياري بود مي خواست به …
  • وعده ها

  • وعده ها بنام او تقدیم به عاشقان دل خسته به آنهایی که از شنیدن وعده یی امید بخش از نای روح بخش محبوب خویش بی نصیب اند و تنها به دلخوشی های خویش شادند و زندگی میگذرانند باشد که روزی لیلی از حال دل مجنون باخبر شود و عهد قدیم را به یاد آرد که هیچ دلی بی اجازه عاشق نگردیده ! چه وعــــده ها که ندادم به دل که آن تو ندادی چه بوســه ها که حـیاتم رهـین به آن تو ندادی چه اشــــکها که ریخـــتم تمام فصـــول حـ…
  • غصه پنهانی

  • غصه پنهانی بنام او کیســــت به درماندگی و پســـتی و ویرانی ام کیست که پایان دهد این بی ســر و سامانی ام کیســــت ترحم کند این خســــــــته وامانده را کیسـت تماشــــــــــــا کند این گریه طوفانی ام کیسـت بخواهد که مرا در بر خود جـــــــا دهد کیست به پایان برد این ســــــــیره حیرانی ام کیست که در اوج جــــــــــــــفا باز وفایی کند کیست دمی بشنود این ناله و شــــــــیدائی ام کیست دهد بر دل من مژده …
  • الحجة الغراء علی مظلومیة الزهراء

  •     « در وقتى كه من و فاطمه و حسن و حسين نزد رسول خدا بوديم حضرت نگاهى به من كرد و گريست . عرض كردم : يا رسول الله ! موجب گريه شماچيست ؟ فرمود : از ضربتى كه بر فرق سر تو وارد مى‏شود ، و از سيلى‏اى كه به چهره فاطمه مى‏خورد ، و از زخم و جراحتى كه بر ران حسن وارد ميشود و از سمّى كه او مى‏آشامد ، و از كشته شدن حسين .»   بسم الله الرحمن الرحیم مقاله پیش…