متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۴/۱۰/۰۷

دلـت را بتـکان!
غصه‌هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن …
دلت را بتکان!
اشتباه‌هایت وقتی افتاد روی زمین،
بگذار همانجا بماند؛
فقط از لابه‌لای اشتباه‌هایت، یک تجربه را بیرون بکش،
قاب کن و بزن به دیوار دلت …

دلت را محکم‌تر اگر بتکانی
تمام کینه‌هایت هم می‌ریزد،
و تمام آن غم‌های بزرگ،
و همه حسرت‌ها و آرزوهایت …

حالا آرام‌تر، آرام‌تر بتکان!
تا خاطره‌هایت نیفتد.
تلخ یا شیرین، چه تفاوت می‌کند؟
خاطره، خاطره است؛
باید باشد، باید بماند …

کافی‌ست؟
نه، هنوز دلت خاک دارد.
یک تکان دیگر بس است!
تکاندی؟
دلت را ببین!
چقدر تمیز شد … دلت سبک شد؟
حالا این دل جای «او» ست.
دعوتش کن!
این دل مال «او» ست …
همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا …

و حالا تو ماندی و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه
یک قاب تجربه و مشتی خاطره
مشتی خاطره و یک «او» …

خـانه تـکانی دلـت مبـارک!