توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
تقدیم به مرد رویاهام
- تعداد نظرات : 12
- ارسال شده در : ۱۳۹۳/۰۶/۰۲
- نمايش ها : 222
مرد من غصه چرا؟
آسمان را بنگر که هنوز بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد
یا زمینی را که دلش از سردی شبهای خزان
نه شکست نه گرفت!
بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید
ودر آغاز بهار ،دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت!
مرد من غصه چرا؟
تو مرا داری و من هر شب وروز
آرزویم همه خوشبختی توست
مرد من!دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
کار آنهایی نیست که خدا را دارند
مرد من!غم و اندوه اگر هم روزی ،مثل باران بارید
دل شیشه ای ات،از لب پنجره ی عشق زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا چتر شادی واکن
و بگو بادل خود،که خدا هست،که خدا هست
او همانی است که در تارترین لحظه شب،راه نورانی امید نشانم می داد
او همانی ست که هر لحظه دلش می خواهد همه زندگییمان غرق شادی باشد.
او همانی است که
من و تو عاشق اوییم...
نظرات دیوار ها
مرسی گلشن جان زیبا ولی مثل همیشه کمی بهم ریخته
خخخخ
خخخخ
لایک
ممنون
درود بر شما
لاییییییییییییییییییییییییییییک
عشقتون پایدار
زیبا بود مرسی
ایشالله که پای هم پیر شین
دستت ندرده
مرسی باشی
بگو بادل خود،که خدا هست،که خدا هست
او همانی است که در تارترین لحظه شب،راه نورانی امید نشانم می داد
خیلی قشنگ بود ممنون