+5

+5

اگر بر این باوری که سنگ برایت معجزه می کند، معجزه رخ خواهد داد!
اگر بر این باوری که آسمان برایت معجزه می کند، معجزه رخ خواهد داد!
اما آگاه باش
نه سنگ از خود قدرت دارد، نه آسمان!
آنچه که نیرو دارد، باور توست! ایمان و یقین راسخ توست!
اگر سنگ قدرتی داشت، فکری به حال خود می کرد!
بیرون ز تو نیست، آنچه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی، که تویی...

هرکس "تو"یی دارد و در تمام روزمرگی هایش به "تو"یی فکر میکند.

اصلا بدون اینکه انسان "تو" داشته باشد هیچ چیز زیبا نیست.

تو هم "تو"یی داری…

همان طور که من "تو"یی دارم...و تمام گذشتگان ما نیز..!

گاهی"تو"ات را گم میکنی!

"تو"ات دیگر نیست و "او" می نامیش.

اما … خودت را گول نزن… او همیشه "تو" باقی می ماند،

همان "تو"یی که تمام لبخندها.. ترانه ها......

و تمام خودت را برایش پس انداز می کنی که روزی بگویی :تقدیم به تو

گاهی بگو

" دوستم داری "

جای دوری نمی رود....

اصلا بگذار برود "دوری" و "دوستی"

حرف امروز٬

تمام آدم هاست...

دوست داشتنت را
قایم می کنم
مثل کودکی دبستانی
که برگه ی امتحانی اش را...
اگر شانس بیاورد دست های لرزانش لواش ندهند
چشم هایش
رنگ پریده اش
و صدای قلبش
لو اش می دهند!

*
+5
4
U....

بیست و خورده ای سالمه،واسه خودم مردی شدم
سیبیل دارم،میرم نون میگیرم واس خونه !
دورو برم کلی ادم ازم حساب میبرن
.
.
.
باز شیرینی و آجیلو رو ازم قایم میکنن …!

یه مراسم دعوت شدم که توی کارت نوشته بود فقط با کراوات مشکی
.
.
.
وقتی رفتم به مراسم رسیدم دیدم بقیه پیراهن و شلوار هم پوشیدن

چقدر عجیب است که
"یک نقطه"
پایان یک جمله ی نوشته شده را می رساند
و
"سه نقطه"
پایان بی نهایت جملات نوشته نشده را...

در انتهای هر سفر
در آیینه
دار و ندار خویش را مرور می کنم
این خاک تیره این زمین
پاپوش پای خسته ام
این سقف کوتاه آسمان
سرپوش چشم بسته ام
اما خدای دل
در آخرین سفر
در آیینه به جز دو بیکرانه کران
به جز زمین و آسمان
چیزی نمانده است
گم گشته ام ‚ کجا
ندیده ای مرا ؟

"حسین پناهی"