درون یک زن همیشه ٣ زن می‌بینى؛

‏یک نوجوان عاشق و بى پروا
‏یک زن میانسال مستقل
‏یک زن مُسن غرغرو

این رفتار مرد است که تعیین میکنه کدام زن پر رنگتر باشد

گاهی سرنوشت
مثل طوفان شنی است که مدام تغییر جهت می دهد . تو موقعیتت را تغییر می دهد اما طوفان

دنبالت می آید انگار کششی در تو باشد

تو برمیگردی و طوفان به دنبالت با تو میزان می شود

مثل رقص شومی با مرگ پیش از سپیده دم

چرا ؟

چون این طوفان چیزی نیست که دور ا دور بدمد

چیزی که به تو مربوط نباشد ، نیست

این طوفان را خود توست

چیزی است در درون تو

بنابراین تنها کاری از تو ساخته است تن دادن به آن است

یک راست قدم گذاشتن درون طوفان

چشمهایت را ببند ، چیزی در گوش هایت فرو کن

گام به گام قدم بر دار در آن

نه خورشید ، نه ماه ، نه تشخیص جهت و نه مفهمومی از زمان

طوفان که فرونشیند یادت نمی آید چی به سرت آمد

سرت به کدام صخره برخورد کرد . چطور زنده ماندی

در حقیقت حتی مطمئن نیستی طوفان واقعاً به سر رسیده ؟

چیزی که مشخصه این است که

از طوفان که درآمدی دیگرم آدم سابق نخواهی بود.

معنی طوفان همین است.