توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
پير مرد تنها
- تعداد نظرات : 6
- ارسال شده در : ۱۳۹۳/۰۶/۱۹
- نمايش ها : 114
پسرک گفت :
" گاهی اوقات قاشق از دستم می افتد . "
پیرمرد گفت :
" من هم همینطور . "
پسرک آرام نجوا کرد : " من شلوارم را خیس می کنم. "
پیرمرد خندید و گفت : " من هم همینطور "
پسرک گفت : " من خیلی گریه می کنم ."
پیرمرد سری تکان داد و گفت : " من هم همینطور . "
اما بدتر از همه این است که ..
پسرک ادامه داد : آدم بزرگ ها به من توجه نمی کنند ..
بعد پسرک گرمای دست چروکیده ای را حس کرد ..
" می فهمم چه حسی داری . . . می فهمم...!!!
نظرات دیوار ها
آخــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
مرسی
مرسی
اخییییییییییییییییییییییییی چه قدر بدیم ما ادما
مرسی