بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
شعر زیبای نظامی گنجوی دروصف پیامبر
- تعداد نظرات : 6
- ارسال شده در : ۱۳۹۷/۰۹/۰۴
- نمايش ها : 165
سلطان خرد به چیره دستی
ای ختم پیمبران مرسل
حلوای پسین و ملح اول
ای حاکم کشور کفایت
فرمانده فتوی ولایت
هرک آرد با تو خودپرستی
شمشیر ادب خورد دو دستی
ای خاک تو توتیای بینش
روشن بتو چشم آفرینش
شمعی که نه از تو نور گیرد
از باد بروت خود بمیرد
دارنده حجت الهی
داننده راز صبحگاهی
ای سید بارگاه کونین
نسابه شهر قاب قوسین
ای صدر نشین عقل و جان هم
محراب زمین و آسمان هم
گشته زمی آسمان ز دینت
نینی شده آسمان زمینت
ای کینت و نام تو موید
بوالقاسم وانگهی محمد
ای شاه مقربان درگاه
بزم تو ورای هفت خرگاه
سر جوش خلاصه معانی
سرچشمه آب زندگانی
سلطان سریر کایناتی
شاهنشه کشور حیاتی
از حلقه دست بند این فرش
یک رقص تو تا کجاست تا عرش
امشب شب قدرتست بشتاب
قدر شب قدر خویش دریاب
بر طره هفت بام عالم
نه طاس گذاشتی نه پرچم
هم پرچم چرخ را گسستی
هم طاسک ماه را شکستی
گلزار شکفته از جبینت
توقیع کرم در آستینت
آورده برات رستگاران
از بهر چو ما گناهکاران
ما را چه محل که چون تو شاهی
در سایه خود کند پناهی
دریای مروتست رایت
خضرای نبوتست جایت
از سرعت آسمان خرامی
سری بگشای بر نظامی
برخیز و نقاب رخ برانداز
شاهی دو سه را به رخ درانداز
این سفره ز پشت بار برگیر
وین پرده ز روی کار برگیر
چون تربیت حیات کردی
حل همه مشکلات کردی
ای کار مرا تمامی از تو
نیروی دل نظامی از تو
سر خیل توئی و جمله خیلند
مقصود توئی همه طفیلند
زین دل به دعا قناعتی کن
وز بهر خدا شفاعتی کن
لایک
سپاس