توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
گزیدهای از #خاطرات اطرافیان آیتالله بهجت قدسسره_مرنج و مرنجان
- تعداد نظرات : 4
- ارسال شده در : ۱۳۹۷/۰۷/۲۷
- نمايش ها : 291
روزی با آقا تا در منزلشان آمدیم.
دیدیم که جلوی در دست کردند در جیبشان. معلوم شد کلید را نیاوردهاند.
میخواستم دست بگذارم روی زنگ. آقا گفتند: زنگ نزنید.
و شروع کردند داستانی را از عالمی نقلکردن. فرمودند:
«یک آقایی از مسافرت به خانه برمیگشت؛ زمستان بود و نصف شب. دید که اگر الآن بخواهد در بزند خانوادهاش اذیت میشوند.
در فکرش بود که همانجا پشت در بنشیند تا صبح بشود.
همان موقع که آن عالم این فکر را کرده بود، خانوادهاش نیز خواب میبیند که آقا از سفر برگشته و پشت در ایستاده است و میآید در را برای او باز میکند».
داستانشان که به اینجا رسید اتفاقا کسی آمد و از داخل خانه، در را برای ایشان باز کرد.
کمی تا بهجت
نظرات دیوار ها
اگه ممکنه منبع رو هم ذکر کنین ممنون
{59}
ممنون ازحضورتون...
منبعش کانال تلگرامی کمی تا بهجت
کی؟ آیت الله بهجت؟ بله واقعا...
ممنون ازحضورتون
ممنون از بلاگ
اگه ممکنه منبع رو هم ذکر کنین ممنون
اعجوبه ای بودن