متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


روزی با آقا تا در منزلشان آمدیم.

دیدیم که جلوی در دست کردند در جیبشان. معلوم شد کلید را نیاورده‌اند.

می‌خواستم دست بگذارم روی زنگ. آقا گفتند: زنگ نزنید.

و شروع کردند داستانی را از عالمی نقل‌کردن. فرمودند:

«یک آقایی از مسافرت به خانه برمی‌گشت؛ زمستان بود و نصف شب. دید که اگر الآن بخواهد در بزند خانواده‌اش اذیت می‌شوند.

در فکرش بود که همانجا پشت در بنشیند تا صبح بشود.

همان موقع که آن عالم این فکر را کرده بود، خانواده‌اش نیز خواب می‌بیند که آقا از سفر برگشته و پشت در ایستاده است و می‌آید در را برای او باز می‌کند».

داستانشان که به اینجا رسید اتفاقا کسی آمد و از داخل خانه، در را برای ایشان باز کرد.

کمی تا بهجت

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


zeytoon1
ارسال پاسخ

_broken_ :
ممنون از بلاگ
اگه ممکنه منبع رو هم ذکر کنین ممنون
{59}

ممنون ازحضورتون...
منبعش کانال تلگرامی کمی تا بهجت

zeytoon1
ارسال پاسخ

sairon :
اعجوبه ای بودن

کی؟ آیت الله بهجت؟ بله واقعا...
ممنون ازحضورتون

_broken_
ارسال پاسخ

ممنون از بلاگ
اگه ممکنه منبع رو هم ذکر کنین ممنون

sairon
ارسال پاسخ

اعجوبه ای بودن