متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


مولوی » مثنوی معنوی » دفتر سوم

 

پیش از آنک این قصه تا مخلص رسد

دود و گندی آمد از اهل حسد

من نمی‌رنجم ازین لیک این لگد

خاطر ساده‌دلی را پی کند

خوش بیان کرد آن حکیم غزنوی

بهر محجوبان مثال معنوی

که ز قرآن گر نبیند غیر قال

این عجب نبود ز اصحاب ضلال

کز شعاع آفتاب پر ز نور

غیر گرمی می‌نیابد چشم کور

خربطی ناگاه از خرخانه‌ای

سر برون آورد چون طعانه‌ای

کین سخن پستست یعنی مثنوی

قصه پیغامبرست و پی‌روی

نیست ذکر بحث و اسرار بلند

که دوانند اولیا آن سو سمند

از مقامات تبتل تا فنا

پایه پایه تا ملاقات خدا

شرح و حد هر مقام و منزلی

که بپر زو بر پرد صاحب‌دلی

چون کتاب الله بیامد هم بر آن

این چنین طعنه زدند آن کافران

که اساطیرست و افسانهٔ نژند

نیست تعمیقی و تحقیقی بلند

کودکان خرد فهمش می‌کنند

نیست جز امر پسند و ناپسند

ذکر یوسف ذکر زلف پر خمش

ذکر یعقوب و زلیخا و غمش

ظاهرست و هرکسی پی می‌برد

کو بیان که گم شود در وی خرد

گفت اگر آسان نماید این به تو

این چنین آسان یکی سوره بگو

جنتان و انستان و اهل کار

گو یکی آیت ازین آسان بیار

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


zeytoon1
ارسال پاسخ

shervin2653 :
درک آیات الهی سیر در قرآن بود
فهم معنای رهایی سیر در قرآن بود
آنکه خواهد علم او افزون شود از این جهان
غور در راز طبیعت سیر در قرآن بود.
شعر زیبایی بود.ممنون.موفق باشید


shervin2653
ارسال پاسخ

درک آیات الهی سیر در قرآن بود
فهم معنای رهایی سیر در قرآن بود
آنکه خواهد علم او افزون شود از این جهان
غور در راز طبیعت سیر در قرآن بود.
شعر زیبایی بود.ممنون.موفق باشید