متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


  • عید قربان

  •   رفت حاجی  به طواف حرم  و  باز  آمد ما به قربان تو رفتیم  و همانجا  ماندیم ... عید قربان بر شما مبارک ... صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسینصلی الله علیک یا اباعبدالله الحسینصلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین    …
  • عشق

  •   امروز سر چهار راه کـتـک بـدی از یـک دختـر بچـه ی هفـت سـالـه خـوردم ! ا گه دل به درددلم بدین قضیه دستگیرتون میشه … پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه می کشیدم که نابودت می کنم ! به زمینو زمان می کوبمت تا بفهمی با کی در افتادی! زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا می کشی و… خلاصه فریاد می زدم که دیدم یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود …
  • سکوت

  • بَعضی وقتـــــــــها بایَد ســــــــکوت کرد... باید تلاطُـــــم دریا را درون خود تَحَــــــمُل کرد... باید حرف دل را قــــــــورت داد... باید نشـــــــست و دید روزگــــــــار چه بر سَرت می آورد حَتـــــی نمیتوان گریه کرد باید بُغضـــــــــــ کرد!! باید دَمـــــــــــ نزد و سُــکوت کرد ... سُکــــــــــــــــوت....!!!…
  • دریا

  • دریا گاهی دریا هوس می کند  به ساحلش سر بزند برایش مهم نیست که  دستش را می گیرد یا نه مهم اثبات وفاداری دریاست...
  • ما عادت کردیم

  •   ما عــادت کـردیـم وقـتـی تـوی خــونـه فــیـلم مـی بـیـنـیم ، تمام که شد و بـه تـیتـراژ رسـید دسـتـگاه رو خـامــوش مــی کـنـیـم... یـا اگــه تـوی ســیـنما بـاشــیم ســالـن رو تــرک مـی کــنـیم . مـا تـوی زنــدگـیـمون هـم هـیـچ وقــت کــســانی کــه زحــمـت هـای اصــلـی رو بــرای مــا می کشن نـمی بـیـنیم ، ما فـــقـط کــســانـی رو دوســت داریـم بـبـینـیم کــه بــرامـون نـقـش بــازی مـی کـنن!…
  • رفیقان

  • رفیقان ، دوستان ، ده ها گروهند که هریک درمسیر امتحانند گروهی صورتک برچهره دارند ، به ظاهردوست اما دشمنانند گروهی وقت حاجت خاک بوسند ، ولی هنگام خدمت ها نهانند گروهی خیروشردرفعلشان نیست ،نه زحمت بخش ونه راحت رسانند گروهی دیده ناپاکند هشدار ، نگاه خودبه هرسو می دوانند براین بی عصمتان ننگ جهان باد ، که چون خوکند و بلکه بدتر ازآنند ولی یاران همدل ازره لطف ، به هرحالت که باشند مهربانند رفیقان رادرون…
  • جملات مادرانه

  • وقتی خیس از باران به خانه رسیدم... برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟ خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟ پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد ... اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت: باران احمق! ... این است معنی مادر .......... …
  • نکته های کوچک زندگی

  •   آدمها وقتی پیر میشن اخلاقشون هم شبیه بچه ها میشه بهانه گیر تر میشن و کمی هم بد اخلاق تر ... این اقتضای سن اونهاست لطفاً از اونها فاصله نگیرید و تنهاشون نگذارید یه همچین روزای سراغ ما هم میان روزهای تنهایی ... روزهای نا امیدی ... روزهای غم انگیز و پاییزی ... اونها احتیاج به کمک دارن تا به سلامت بتونن  از این مسیر و مرحله  عبور کنند دوست من ...  کمی باهات حرف دارم ... اگه یه …
  • ..........................

  • پاییز که می شودانگار از همیشه عاشق ترمدر تمام طول پاییزنمناکی شب ها رابا تمام منفذهای پوستملمس می کنموچشمانم همه جانقش دیدگان تورا جستجو می کندپاییز که می شودهمراه برگها رنگ عوض می کنمزردو نارنجی می شوم وبا باد تا افقی که چشمانتدرآن درخشیدن گرفتپیش می رومو مقابلت به رقص درمی آیمتا آن جا که باور کنیتمام روزهایی که از پاییز گذشتهتا به امروزهمواره عاشقت بوده امپاییز که می شودبی قراری هایم را در باغچه…
  • ...................

  • من سکوت خویش را گم کرده ام لاجرم در این هیاهو گم شدم من که خود افسانه می پرداختم عاقبت افسانه مردم شدم ای سکوت ای مادر فریاد ها ساز جانم از تو پر آوازه بود تا در آغوش تو ، راهی داشتم چون شراب کهنه شعرم تازه بود در پناهت برگ و بار من شکفت تو مرا بردی به شهر یاد ها من ندیدم خوشتر از جادوی تو ای سکوت ای مادر فریاد ها گم شدم در این هیاهو گم شدم تو کجایی تا بگیری داد من گر سکوت خویش را می داشتم زندگی پ…