متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    داستان

  • تعداد نظرات : 1
  • ارسال شده در : ۱۳۹۴/۰۹/۰۴
  • نمايش ها : 194


 فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت.
استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم.

 شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد ، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد .        
استاد به او گفت: آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی؟ شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد و متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که : ""اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید""
 غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند. استاد به شاگرد گفت:
 "" همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه "

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


AZAD
ارسال پاسخ

تشکر