متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


صبح شد و مرد با انرژی و حس خوب مطابق هر روز سوار بر اتومبیل‌اش شد و به سمت محل

کارش حرکت کرد. در جاده‌ی دو طرفه، ماشینی را دید که از روبرو می‌آمد و راننده آن، خانم

جوانی بود. وقتی این دو به هم نزدیک شدند، خانم در یک لحظه سر خود را از ماشین بیرون

آورد و به مرد فریاد زد: «حیووووووووون!»

مرد متعجب شد اما بلافاصله در جواب داد زد: «میمووووووون»

هر دو به راه خودشون ادامه دادند. مرد به خاطر واکنش سریع و هوشمندانه‌ای که نشون داده

بود خشنود و خوشحال بود و در ذهنش داشت به کلمات بیشتری که می‌تونست تو اون لحظه

بار اون خانم کنه فکر می‌کرد و از کلماتی که به ذهنش می‌رسید خنده‌اش می‌گرفت.

اما چند ثانیه بعد سر پیچ که رسید یه خوک وحشی با شدت خورد توی شیشه‌ی جلوی ماشین

و اتومبیل مرد به سمت درختان جنگل منحرف شد. اونجا بود که فهمید حرف اون زن هشدار

بوده نه فحش!

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


QoQo
ارسال پاسخ
پریسا
ارسال پاسخ
محمد
ارسال پاسخ

لایک