متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


روزی لئو_تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد!

زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد و بیراه گفتن کرد!

بعد از مدتی که خوب فحش داد،

تولستوی کلاهش را از سر برداشت و محترمانه گفت:

من هم لئو_تولستوی هستم!

زن که بسیار شرمگین شده بود، عذرخواهی کرد و گفت:

چرا خودتان را زودتر معرفی نکردید؟

تولستوی در جواب گفت:

شما داشتید با توهین هایتان خودتان را معرفی میکردید و من هم صبر کردم تا توضیحات شما

تمام شود و من هم خودم را معرفی کردم.

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


QoQo
ارسال پاسخ

Like

آراگل
ارسال پاسخ

قشنگ بود
ممنونم