متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


آتش و آب و آبرو با هم

هر سه گشتند در سفرهمراه

عهد کردند هر يکى گم شد

با نشانى ز خود شود پيدا

گفت آتش به هر کجا دود است

ميتوان يافت  مرا آنجا

آب گفتا نشان من پيداست.

هر کجا باغ هست و سبزه بيا

آبرو رفت و گوشه اى بگرفت

گريه سر داد گريه اى جانکاه

آتش آن حال ديد و حيران شد

آب  در لرزه شد ز سر تا پا

گفتش آتش که گريه ى تو ز چيست ؟

آب گفتا بگو نشانه   چو ما

آبرو لحظه اى به خويش آمد

ديدگان پاک کرد و کرد نگاه

گفت محکم مرا نگه داريد

گر شوم گُم نميشوم  پيدا.....

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


fateme96
ارسال پاسخ
خزان
ارسال پاسخ

عالی