متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


گاه آدم، خود آدم، عشق است.

بودنش عشق است. رفتن و نگاه کردنش عشق است.

دست و قلبش عشق است.

در تو عشق می‌جوشد، بی آنکه ردش را بشناسی. بی آنکه بدانی از کجا در تو پیدا شده،

روییده. شاید نخواهی هم.

شاید هم بخواهی و ندانی و نتوانی که بدانی.

عشق، گاهی همان یاد کمرنگ سلوچ است و دست‌های به گل آلوده  تو که دیواری را سفید

می‌کنند.

عشق، خود مرگان است؛ پیدا و ناپیداست، عشق.

گاه تو را به شوق می‌جنباند و گاه به درد در چاهیت فرو می‌کشد.

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


fateme96
ارسال پاسخ
محمد
ارسال پاسخ

زنده باد عشق وزنده باد هر کی هنوز یه عاشقه .......