متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟

همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ،

 بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت : آری من مسلمانم.

 جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا،

 پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ،

 جوان با اشاره... به گله گوسفندان به پیرمرد گفت : که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین

فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد،

 پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند

 پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای

کمک با خود بیاورد.

 جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید : آیا مسلمان دیگری در بین شما

هست ؟

 افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز

مسجد دوختند،

 پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت : چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت

نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود...!

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


نخستین نظر را ایجاد نمایید !