متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


سقراط  در حال مرگ بود . به او زهر داده بودند ، و او می خندید !

یکی از مریدانش از او پرسید:

حالا وقت غصه است ،مرگ خیلی نزدیک است ، تو میخندی و چشمان ما پر از اشک است.

سقراط گفت: غصه کجاست؟؟ اگر من بمیرم و کامل بمیرم ، کسی باقی نمانده تا غصه را

تجربه کند

و اگر من بمیرم و باز هم باقی باشم نیاز به غصه برای چیست؟

ان چه از دست می رود من نیستم . من انی هستم که باقی می مانم

او گفت:من خوشحالم . مرگ فقط می تواند 2 کار بکند:یا میتواند کاملا مرا از بین ببرد پس من

خوشحال هستم زیرا من اینجا نخواهم بود تا غصه را تجربه کنم و اگر بخشی از من باقی بماند

باز هم خوشحالم ان بخشی که من نبوده ، از بین رفته است .

مرگ فقط همین 2 کار را می تواند بکند برای همین است که می خندم زیرا مرگ چه چیز را می

تواند از من بگیرد؟

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


AZAD
ارسال پاسخ