متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


فردی فقیر که برای نگه داری روغن اندک خود

خیک نداشت،روباهی شکار کرد

و از پوست آن خیک روغن ساخت.

به او گفتند؛پوست روباه حرام است!

او برای نظر خواهی نزد یک مکتب دار رفت

و از او سوال کرد،مکتب دار عصبانی شد و گفت؛

تو نمیدانی که روباه حرام است؟!

مرد گفت؛ ای داد و بیداد،بد شد!

مکتب دار پرسید؛ مگر چه شده؟

گفت؛روغنی که در آن هست را برای

حضرتعالی آورده ام!

مکتب دار گفت؛آن جانور روبه بوده یا روباه؟!

مرد گفت نمیدانم، روبه دیگر چیست؟!

مکتب دار گفت؛ حیوانی است بسیار شبیه روباه،

برو و آن را برایم بیاور! انشا الله که روبه است!

بد به دل راه نده...!


و اینگونه است که چه نشدن هایی،

شدنی میشود...!

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


نخستین نظر را ایجاد نمایید !