متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

بلاگ كاربران


سلام چند وقتی بود که میخواستم برای تو درد


این قلبی را که شکستی و رفتی بنویسم


اما تا میخواستم بنویسم قطره های اشکم بر

روی کاغذ میریخت نمی توانستم آنچه را که

میخواهم بر روی صفحه کاغذخیس بنویسم


حالا که دوباره میخواهم برای تو از بی وفایی هایت

مینویسم انگار آسمان چشمانم دوباره ابری شده

و در قحطی اشک دوباره میخواهد ببارد.

اما من مینویسم:

چرا؟چرا با من آغاز کردی؟! 

مگر این قلب بی طاقت و معصوم چه گناهی کرده بود

گناهش این بود که عاشق شد و تو را بیشتر از

هر کسی  از ته دل دوست داشت

کاش می دانستی چقدر دوستت داشتم

کاش می دانستی شب و روز به یادت بودم و از

غم دوری ات باچشمان خیس به خواب عاشقی می رفتم.


این روزها خیلی احساس تنهایی میکنم

راستش را بخواهی هنوز دوستت دارم

امادیگر دلم نمیخواهد حتی یک لحظه نیز

با تو باشم.


انگار دوباره کاغذم از قطره های اشکم خیس شده

دیگر قلمم برای روی کاغذ خیس نمی نویسد.


به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


AZAD
ارسال پاسخ